در دوره حسابداری صنعتی بهای تمام شده چه آموزش داده می شود؟
دوره حسابداری صنعتی بهای تمام شده، کامل ترین آموزش از نحوه حسابداری بهای تمام شده است که توسط مالیچی باش تهیه و ارائه شده است.
شما پس از گذراندن این دوره به حسابدرای بهای تمام شده تسلط کافی پیدا خواهید کرد.
سر فصل های مهم دوره آموزش حسابداری صنعتی تمام شده:
- ساختار عوامل تولید (مواد، دستمزد و سربار)
- بررسی عناصر گزارش قیمت تمام شده تولید
- روشهای مختلف هزینهیابی، ضایعات تولید و نحوه ارزیابی آن
- معادل آحاد تولید و نقش آن در محاسبه بهای تمام شده محصولتحلیل یادداشت های توضیحی
- تسهیم هزینههای سربار در دوایر تولیدی و خدماتی
- مراکز هزینه و طبقهبندی آنها
دوسه حسابدرای صنعتی مناسب چه کسانی است؟
حسابداران
- سرپرست حسابداری
- مدیران مالی
- علاقه مندان به افزایش بار علمی و عملی و ارتقاء شغلی
این دوره توسط چه کسی تدریس می شود؟
دوره حسابداری بهای تمام شده توسط سید پوریا نظافت تدریس می شود.
بخشی از خدمات ارائه شده و سوابق اجرایی مدرس دوره سید پوریا نظافت در شرکتهای داخلی و خارجی نظیر :
تولیدی و صنعتی:
- هلدینگ فولاد متیل ( فولاد مبارکه اصفهان)
- گروه صنعتی بوتان
- روغن موتور protec Bluechem
- آب معدنی وانا
- اکوفیوژن
- البرز تصفیه ایرانیان
بازرگانی ، خدماتی و پیمانکاری:
- شرکت مشاوره مالی و مالیاتی دقیق محاسب خبره
- سفیر پردازش نو اندیش
- هوشمند سامانه پروشات
- آباد آتیه طاق گرا
- دخان برگ پاسارگاد
- دریک آپامه تتیس
جلسه اول ویدئو
جلسه دوم ویدئو
جلسه سوم ویدئو
جلسه چهارم ویدئو
جلسه پنجم ویدئو
جلسه ششم ویدئو
جلسه هفتم ویدئو
جلسه هشتم ویدئو
جلسه نهم ویدئو
جلسه دهم ویدئو
ضمانت بازگشت وجه ۷ روزه بدون ریسک
در صورت عدم تطابق دوره با سرفصلها، وجه پرداختی شما را بازگشت خواهیم داد.
کوششهای مدیریت بریا دستیابی به هدفهای واحد تجاری بر اساس وظایف دوگانه برنامه ریزی و کنترل پی ریزی می شود.
وظیفه برنامه ریزی اساس یک فرآنید تصمیمی گیری است که با مسائلی مانند تعیین سود و مورد نظر ،تهیه و دسترسی به مواد اولیه، نیروی کار و ماشین آلاات بر آورد حجم توبید و ایجاد سیستم ارتباطات که گزاررشگری و کنترل نتایج را در مقایسه با برنامه های از پیش تعیین شده امکان پذیر سازد سرو کار دارد.
وظیفه کنترل چیست؟
وظیفه کنترل عبارت است از سازماندهی ترکیب منابع طبیعی ، نیروی کار و ابزار تولید در یک واحد هماهنگ برای دست یابی به نتایج مطلوب می باشد.
حلقه ارتباطی بین وظیفه برنامه ریزی اولیه و وظیفه کنترل ثانویه، سیستم اطلاعاتی حسابداری بهای تمام شده است که ارتباط موثر، انتقال مداوم اطلاعات ، حسابداری سنجش مسئولیت و انعظاف پذیری مدیریت را امکان پذیر می سازد.
ابزار مدیریت
حسابداری صنعتی بهای تمام شده نوین یکی از ابزارهای مدیریت است که تحلیل و گزارشگری اطلاعات و آمار تاریخی و پیش بینی شده را به مدیران ارائه می کند..
این گزارش ها و تحلیل ها مدیریت را در توسعه امکانات بالقوه، بهبود فرصتهای موجود ، برقراری کنترلهای عملیاتی جدی و در عین حال قابل انعطاف یاری می دهد و فرآیند مدیریت را از طریق ارزیابی عینی اطلاعات کسب شده گسترش می بخشد.
برنامه ریزی در حسابداری بهای تمام شده یک فعالیت تصمیم گیری است و کنترل دستیابی به هدفهای برتامه ریزان را تضمین می کند.اگرچه اطلاعات و
معمولا حسابداری بهای تمام شده در ارتباط با کاربرد آن در عملیات تولیدی مورد بحث قرار می گیرد. اما همواره چنین نیست زیرا در هر نوع فعالیت بدون در نظر پرفتن وسعت آن که در آ« ارزشهای پولی مطرح گردد مفهوم و شیوه های حسابدرای بهای تام شده کاربرد خواهد پیدا نمود .
برای افزایش کارایی فعالیتهای غیر تولیدی موسسات تولیدی،موسسات عمده فروشی و خرده فروشی ، بانکها ، شرکتهای بیمه شرکتهای حمل و نقل، خطوط هواپیمائی، بیمارستانها ، سازمانهای دولتی ،دانشگاهها و موسسات خیریه باید از روشهای حسابداری بهای تمام شده استفاده نمود.
مسئولیت نگهداری اسناد و مدارک مربوط به حسابداری عملیات تولیدی و غیر تولیدی از وظایف دایره هزینه یابی ( حسابدرای صنعتی ) است.
دایره هزینه یابی باید علاوه بر ثبت هزینه های تولیدی ،توزیع و فروش و اداری و تشکیلاتی را نیز جهت استفاده مدیریت در امر برنامه ریزی و کنترل بعهده گیرد.
بسیاری از اطلاعات اولیه حسابدرای صنعتی ناشی از فعالیتهای غیر حسابدرای می باشد.
علاوه بر مدارک سیاهه های مربوط به خرید و مصرف مواد و یا انتقالات مواد بین دوایر مختلف حسابدارن نیاز به گزارشاتی در مورد بررسیهای زمانی ، مدارک مربوط به ساعات کارکرد واق
حسابدرای بهای تمام شده که گاهی اوقات حسابداری مدیریت نیز نامیده میشود باید بعنوان بازوی مدیریت در ارتباط با برنامه ریزی و کنترل فعالیتها تلقی گردد .در حقیقت حسابداری بهای تمام شده مدیریت را با ابزار حسابداری مورد نیاز جهت برنامه ریزی ،کنترل و ارزیابی عملیات مجهز می نماید.
در حالیکه حسابدرای مالی و گزارشات سالانه آن پیشرفتهای کلی یک واحد تجاری را منعکس میکند، حسابدرای صنعتی باید منعکس کننده جزئیات پیشرفتها و کوششهای هر دایره ، قسمت ، بخش و مرکز باشد.
طبقه بندی هزینه ها بمنظور تهیه اطلاعات هزینه ای ضروری است.
با توجه به پنج هدف تشریح شده در صفحات قبل این طبقه بندی برای مدیریت واحد تجاری مفید خواهد بود، بنابراین طبقه بندی هزینه ها بطرق زیر صورت می گیرد:
- از طریق ماهیت اقلام هزینه (طبقه بنید طبیعی )
- با توجه به دوره حسابداری که هزینه ها به آ« مربوط می شوند.
- از طریق گرایش به تغییر در ارتباط با تغییر در سطح تولید با حجم عالیت
- از طریق ارتباط با آنها با محصول
- از طریق ارتباط آنها با دوایر تولیدی
- برای مقاصد برنامه ریی و کنترل
- برای فرایندهای تجزیه و تحلیل
شناخت حسابداری صنعتی ( حسابداری بهای تمام شده )
حسابداری بهای تمام شده (Full Cost Accounting) یک روش حسابداری است که در آن تمام هزینهها که مرتبط با یک محصول یا خدمات و یا پروژه میباشند، شامل هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، هزینههای متغیر و ثابت، هزینههای تولید و غیرتولیدی، هزینههای مالیاتی و … در محاسبات قرار میگیرند.
به عبارت دیگر، در این روش حسابداری تمامی هزینههایی که برای تولید یک محصول یا خدمت صرف میشود، در هزینه نهایی تعبیه میشوند.
این شامل هزینههای تخصیصی مانند اجاره، بیمه، مالیات، حقوق و دستمزد پرسنل و بسیاری از هزینههای دیگر میشود.
تعریفی دیگر از حسابداری صنعتی
حسابداری بهای تمام شده (Full Cost Accounting) یک روش حسابداری است که همه هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با تولید یک محصول را در نظر میگیرد و سپس برای تعیین قیمت فروش، بهای تمام شده به دست میآید.
این روش در پیشبینی سودآوری و محاسبه هزینههای بهینه برای تولید و فروش محصولات استفاده میشود.
در این روش، هزینههای مستقیم مانند مواد اولیه، نیروی کار و تجهیزات مستقیماً به محصول اختصاص داده میشوند، در حالی که هزینههای غیر مستقیم مانند هزینههای بخش اداری و مدیریت به نسبتی از هزینههای کل تولید به محصول اختصاص داده میشوند.
مزیت حسابداری صنعتی
مزیت این روش حسابداری در این است که جزئیات بیشتری را در مورد هزینههای مرتبط با تولید یک محصول یا خدمت فراهم میکند.
این امر به شرکتها کمک میکند تا بتوانند بهترین تصمیمات را در زمینه تولید، بازاریابی و قیمتگذاری برای محصولات خود بگیرند.
پیش بینی و برآورد
همچنین، حسابداری بهای تمام شده به شرکتها کمک میکند تا به دقت بیشتری محاسبه کنند که به چه میزان برای تولید هر محصول نیاز دارند و چه میزان از این محصول را میتوانند بفروشند تا به سوددهی برسند.
در نهایت، مفهوم حسابداری بهای تمام شده به شرکتها کمک میکند تا بهترین تصمیمات را بگیرند و علاوه بر افزایش سودآوری، قادر خواهند بود تا بهبودهای مداوم در فرآیندهای تولید و خدمات خود را انجام دهند.
اهمیت حسابداری بهای تمام شده
حسابداری بهای تمام شده یکی از مهمترین روشهای حسابداری در صنعت و کسب و کارها است. برخلاف روشهای سنتی حسابداری که تنها هزینههای مستقیم را در نظر میگیرند، حسابداری بهای تمام شده تمام هزینههای مستقیم و غیرمستقیم را محاسبه میکند و به دلیل اینکه در تصمیمگیری های مالی تاثیر بسزایی دارد، به عنوان یک ابزار مدیریتی مؤثر در کنترل هزینهها و افزایش سودآوری شناخته میشود.
اهمیت حسابداری بهای تمام شده از دیدگاه های گوناگون به شرح زیر است:
1- کاهش هزینهها:
حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک میکند تا هزینههای غیرضروری را شناسایی و کاهش دهند.
2- تعیین قیمت مناسب:
این روش به مدیران کمک میکند تا قیمت فروش محصولات را برای پوشش هزینههای تمام شده و کسب سود در نظر بگیرند.
3- ارزیابی عملکرد:
حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک میکند تا عملکرد یک واحد تولیدی را با سایر واحدهای تولیدی مقایسه و ارزیابی کنند.
4- تصمیمگیریهای استراتژیک:
اطلاعات به دست آمده از حسابداری بهای تمام شده، به مدیران کمک میکند تا تصمیمگیریهای مالی استراتژیک مثل سرمایهگذاری در تجهیزات جدید، توسعه بازار و… را درست تر و به صورت دقیقتر بگیرند.
به طور کلی، حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک میکند تا موفقیت کسب و کار را تضمین کنند و به طور کامل از هزینههای تمام شده آگاه شوند.
وظایف کلی حسابداری صنعتی ( حسابداری بهای تمام شده )
حسابداری بهای تمام شده (Full Cost Accounting) در یک سازمان و کسب و کار، مجموعهای از وظایف و مسئولیتهای مهم را بر عهده دارد که به طور خلاصه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- محاسبه هزینههای تولید:
برای اجرای حسابداری بهای تمام شده، نیاز است که هزینههای تولیدی برای هر محصول به دقت محاسبه شود. این شامل هزینههای مستقیم مثل مواد اولیه و نیروی کار و هزینههای غیرمستقیم مثل وامها، بیمه ها، هزینههای بخش مالی و سرمایهگذاریهای جاری است.
2- تعیین قیمت فروش مناسب:
حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک می کند که بتوانند قیمت فروش مناسب برای محصولات خود را با توجه به هزینههای تمام شده تعیین کنند.
3- ارزیابی سودآوری محصولات:
با استفاده از حسابداری بهای تمام شده، میتوان به راحتی سود آوری هر محصول را محاسبه کرد و بهترین تصمیمها را برای بهبود سودآوری محصولات گرفت.
4- مقایسه عملکرد واحدهای تولیدی:
حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک میکند تا عملکرد واحدهای تولیدی را با یکدیگر مقایسه کنند و مشخص کنند کدام واحد بهتر عمل کرده است.
5- تصمیمگیریهای استراتژیک:
حسابداری بهای تمام شده در تصمیمگیریهای استراتژیک مثل سرمایهگذاری در تجهیزات جدید، توسعه بازار و… کمک میکند تا تصمیمگیریهای مالی به صورت دقیقتر و بهینهتر گرفته شود.
6- پایش هزینههای تولید:
با استفاده از حسابداری بهای تمام شده، میتوان هزینههای تولید را پایش و کنترل کرد تا بتوان هزینههای غیرضروری را به حداقل رساند.
به طور کلی، حسابداری بهای تمام شده در صنعت و کسب و کار، یکی از مهمترین روشهای حسابداری است که بسیاری از وظایف و مسئولیتهای مهم را در بر دارد.
کاربرد حسابداری صنعتی ( حسابداری بهای تمام شده )
حسابداری بهای تمام شده (Full Cost Accounting)، علاوه بر کاربرد در شرکتهای تولیدی، در سایر شرکتها و صنایع نیز کاربرد دارد. به عنوان مثال:
1- شرکتهای خدماتی:
حسابداری بهای تمام شده در شرکتهای خدماتی مانند شرکتهای مشاوره، حمل و نقل، رستورانها، هتلها و … کاربرد دارد. در این شرکتها، هزینههای مستقیم مثل هزینههای نیروی کار، مصرف مواد اولیه و … و هزینههای غیرمستقیم مثل اجاره، بیمه، وام، مالیات و … برای هر خدمت به دقت محاسبه میشود.
2- شرکتهای تجاری:
در شرکتهای تجاری، حسابداری بهای تمام شده به مدیران کمک میکند تا بتوانند قیمت فروش مناسب برای کالاها و خدمات خود را با توجه به هزینههای تمام شده محاسبه کنند. همچنین، با استفاده از این روش حسابداری، میتوان سودآوری هر محصول را برای انجام تصمیمگیریهای بهینهتر محاسبه کرد.
3- شرکتهای خدمات پس از فروش:
در شرکتهای خدمات پس از فروش مانند شرکتهای گارانتی، خدمات پس از فروش و …، حسابداری بهای تمام شده به دلیل داشتن محصولات پس از فروش نظیر قطعات یدکی و خدمات پس از فروش، اهمیت بسیاری دارد.
4- شرکتهای نرمافزاری:
حسابداری بهای تمام شده در شرکتهای نرمافزاری نیز کاربرد دارد. در این شرکتها، هزینههای توسعه و تست نرمافزار، پشتیبانی، نگهداری و … برای هر نرمافزار به دقت محاسبه میشود.
در کل، حسابداری بهای تمام شده در تمام شرکتهایی که محصولات یا خدماتی را ارائه میدهند و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم دارند، کاربرد دارد.
اطلاعات اولیه حسابداری بهای تمام شده
اطلاعات اولیه حسابداری بهای تمام شده (Full Cost Accounting) عبارتند از:
1- هزینههای مستقیم:
این شامل هزینههایی است که به صورت مستقیم به تولید یک محصول یا ارائه یک خدمات مرتبط هستند، مثل هزینههای نیروی کار، مواد اولیه و سایر هزینههای مستقیم.
2- هزینههای غیرمستقیم:
این شامل هزینههایی است که به صورت غیرمستقیم به تولید یک محصول یا ارائه یک خدمات مرتبط هستند، مثل هزینههای اجاره، بیمه، وام، مالیات و …
3- هزینههای تولید:
این شامل هزینههای مستقیم و غیرمستقیم است که به تولید یک محصول یا ارائه یک خدمات مرتبط مرتبط هستند.
4- قیمت فروش:
این شامل قیمتی است که برای فروش محصول یا خدمات تعیین میشود.
5- تعداد واحدهای تولید شده:
این شامل تعداد واحدهای تولید شده است که در ارزیابی سودآوری و تصمیمگیریهای بهینهتر بسیار مهم است.
6- زمان تولید:
این شامل زمانی است که برای تولید یک محصول یا ارائه یک خدمات نیاز است.
7- هزینههای پایه:
بهطور کلی هزینههایی را که ثابت هستند و مرتبط با کلیت تولید یا فروش بودجه محسوب میشوند، هزینه پایه گویند.
8- هزینههای متغیر:
بهطور کلی هزینههایی که به صورت متفاوت با تغییرات تولید یا فروش تغییر میکنند، هزینه متغیر گویند.
این اطلاعات اولیه در حسابداری بهای تمام شده جهت محاسبه هزینههای تمام شده و سودآوری محصولات و خدمات مورد استفاده قرار میگیرند.
عوامل بهای تمام شده
1. هزینههای مستقیم:
هزینههایی که به طور مستقیم به تولید محصول مرتبط هستند، از جمله هزینههای خرید مواد اولیه، هزینههای نگهداری و تعمیرات دورهای تجهیزات و دستگاهها، هزینههای استخدام و پرداخت حقوق و مزایای کارکنان و …
2. هزینههای غیرمستقیم:
هزینههایی که به طور غیرمستقیم به تولید محصول مرتبط هستند، از جمله هزینههای مدیریتی مانند حقوق مدیران، هزینههای بازاریابی و تبلیغات، هزینههای بیمه و مالیات، هزینههای صنعتی مانند اجاره ساختمان و تجهیزات، هزینههای انرژی و مواد مصرفی و …
3. هزینههای به روزرسانی و توسعه محصول:
هزینههای مرتبط با به روزرسانی و توسعه محصول، از جمله هزینههای تحقیق و توسعه، هزینههای طراحی و ساخت قالبهای جدید، هزینههای بازآفرینی خط تولید و …
4. هزینههای پشتیبانی و خدمات پس از فروش:
هزینههای مرتبط با پشتیبانی و خدمات پس از فروش به منظور رفع نواقص، تعمیرات و بازنشستگی محصول.
5. هزینههای مرتبط با پایداری محصول:
هزینههای مرتبط با پایداری محصول و حفظ کیفیت آن در زمان.
6. هزینههای مرتبط با مجوزها و استانداردها:
هزینههای مرتبط با اخذ مجوزها و استانداردهای لازم برای تولید محصول.
همچنین باید توجه داشت که هزینههای مختلف در هر صنعت و مورد استفاده ممکن است متفاوت باشند و بر اساس شرایط و نیازهای هر سازمان، متغیر باشند.
مواد اولیه چیست؟
مواد اولیه به مجموعهای از مواد خام گفته میشود که برای تولید محصولات نهایی استفاده میشوند.
مواد اولیه میتوانند مختلف باشند و به دستههای مختلفی مانند مواد شیمیایی، فلزات، چوب، پلاستیک، الکترونیک و غیره تقسیمبندی شوند.
همچنین مواد اولیه میتوانند به صورت طبیعی موجود باشند مانند مواد معدنی، گیاهی، حیوانی و… یا به صورت تولید شده در آزمایشگاهها و کارخانجات باشند.
در هر صورت، مواد اولیه جزئی اساسی از تولید هر محصولی هستند.
دستمزد مستقیم چیست؟
در حسابداری صنعتی، دستمزد مستقیم به عنوان هزینهای از جمله هزینههای تولید در نظر گرفته میشود.
این هزینه شامل دستمزد کارگرانی است که مستقیماً در فرایند تولید محصولات شرکت شرکت دارند و به میزان ساعت کاری خود پول دریافت میکنند.
دستمزد مستقیم به عنوان هزینهی متغیر در نظر گرفته میشود، زیرا با افزایش تعداد ساعات کاری، هزینهی دستمزد مستقیم نیز بالاتر میرود.
این در حالی است که هزینههای ثابتی نظیر اجاره ساختمان، هزینهی آب، برق، گاز و… برای تولید محصول ثابت بوده و با افزایش تعداد ساعات کاری تغییر نمیکنند.
برای محاسبهی دستمزد مستقیم در حسابداری صنعتی، مجموع دستمزدها بر اساس تعداد ساعات کاری کارگران به میزان نرخ دستمزد مشخص شده ضرب میشود.
بهطور معمول، این هزینه به عنوان یکی از مؤلفههای هزینهی تولید در صورت سود و زیان در آنالیز سودآوری محصولات در نظر گرفته میشود.
سربار تولید چیست؟
سربار تولید (Production Overhead) به هزینههایی گفته میشود که در فرایند تولید محصول، علاوه بر دستمزد مستقیم و مواد اولیه مورد استفاده قرار میگیرند.
این هزینهها شامل هزینههای کارخانه، پردازش، نگهداری، تعمیر و نگهداری تجهیزات، حمل و نقل، بستهبندی و سایر هزینههایی هستند که خارج از این دو دسته هستند.
به عنوان مثال:
اجاره ساختمان کارخانه، برق، آب و گاز مورد استفاده در فرایند تولید، خدمات حمل و نقل مواد اولیه و محصولات نهایی از کارخانه، تعمیر و نگهداری تجهیزات و ماشینآلات و… همگی به عنوان هزینههای سربار تولید در نظر گرفته میشوند.
در حسابداری صنعتی، هزینههای سربار تولید به عنوان یکی از مؤلفههای هزینهی تولید در نظر گرفته میشوند.
این هزینهها به صورت غیرمستقیم برای تولید محصولات مورد استفاده قرار میگیرند و برای محاسبه سودآوری محصولات و تعیین قیمت نهایی آنها باید به آنها توجه کرد.
حساب کالای در جریان ساخت چیست؟
حساب کالای در جریان ساخت (Work in Progress Inventory) به حسابی گفته میشود که برای ثبت هزینههای تولید کالا در فرایند تولید استفاده میشود.
این حساب به صورت موقتی برای ثبت هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به فرآیند تولید کالا ایجاد میشود.
هرگاه یک شرکت یک محصول را تولید میکند، هزینههای مستقیم آن شامل دستمزد کارگران، مواد اولیه و… نیاز است. اما هزینههای غیر مستقیم مانند هزینههای نگهداری و نظافت کارخانه، اجاره ساختمان، برق و گاز و سایر هزینههای سربار تولید نیز در هنگام تولید کالا باید محاسبه شوند.
برای ثبت این هزینهها، شرکت یک حساب با عنوان “کالای در جریان ساخت” ایجاد میکند و به محض پایان فرآیند تولید، هزینههای مربوط به کالای در جریان ساخت به حساب “کالای آماده” منتقل میشود.
بنابراین، در هر لحظه، ارزش کالای در جریان ساخت برابر با مجموع هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به آن است.
حساب کالای در جریان ساخت در حسابداری صنعتی برای محاسبه سودآوری و هزینههای تولید محصولات استفاده میشود.
مراحل گردش هزینه ها در حسابداری صنعتی چگونه است؟
گردش هزینهها در حسابداری صنعتی به مجموعه فرآیندهایی گفته میشود که هزینههای تولید محصول را از زمان خرید مواد اولیه تا زمان فروش محصول نهایی دنبال میکند.
این فرآیند شامل مراحل زیر است:
خرید مواد اولیه:
این مرحله شامل خرید مواد اولیه برای تولید محصول است.
تولید:
در این مرحله، مواد اولیه تبدیل به محصول نهایی میشود. هزینههایی مانند نیروی کار، اجاره، برق و سوخت و … در این مرحله به وجود میآیند.
ذخیره سازی:
پس از تولید، محصولات در انبار ذخیره میشوند. در این مرحله، هزینههایی مانند اجاره انبار و بیمه انبار محاسبه میشوند.
توزیع:
در این مرحله، محصولات از انبار به مشتریان ارسال میشوند. هزینههایی مانند حمل و نقل، بیمه حمل و نقل و … در این مرحله حساب میشوند.
فروش:
در این مرحله، محصول به مشتری فروخته میشود و درآمد حاصل از فروش ثبت میشود.
هزینههای عمومی:
هزینههایی که به صورت عمومی و خارج از چرخه تولید ایجاد میشوند، مانند هزینههای مالی و مالیاتی، در این مرحله حساب میشوند.
با اتمام این گردش، هزینههای تولید به طور کامل حساب شده و سود یا زیان حاصل از فعالیت صنعتی مشخص میشود.
طبقه بندی هزینه ها در حسابداری صنعتی
هزینههای ساخت و هزینههای تجاری دو دسته اصلی هزینه در حسابداری صنعتی هستند که به شرح زیر طبقه بندی میشوند:
هزینههای ساخت:
این هزینهها شامل هزینههای مستقیم مرتبط با فرآیند تولید محصول مانند هزینه مواد اولیه، دستمزد نیروی کار مستقیم، برق، گاز، سوخت و … است.
همچنین هزینههای پشتیبانی فنی مانند نگهداری و تعمیرات دستگاههای تولیدی و اجاره قطعات یدکی نیز در این دسته به حساب میآیند.
هزینههای تجاری:
این هزینهها شامل هزینههای غیرمستقیم مرتبط با فروش و توزیع محصولات مانند هزینه بازاریابی، حمل و نقل، بسته بندی و انبارداری است.
همچنین هزینههای عمومی مانند هزینههای مالی و هزینههای مالیاتی نیز در این دسته به حساب میآیند.
طبقه بندی هزینههای ساخت و هزینههای تجاری، شرکتها در تصمیمگیریهای استراتژیک خود کمک میکند.
به طور کلی، هدف شرکتها این است که با کاهش هزینههای ساخت و هزینههای تجاری، بهبود سودآوری خود را تضمین کنند.
با تحلیل هزینههای ساخت و هزینههای تجاری، شرکتها میتوانند به بهینهسازی فرایندهای تولید و توزیع محصولات خود بپردازند و در نهایت سود قابل توجهی برای خود ایجاد کنند.
بهای اولیه در حسابداری صنعتی ( حسابداری بهای تمام شده )
بهای اولیه (Cost of Goods Sold-COGS) در حسابداری صنعتی شامل تمام هزینههای مستقیم مرتبط با تولید و فروش محصولات است، به عنوان مثال هزینه مواد مستقیم و دستمزد کارگران مستقیم را شامل میشود.
دستمزد مستقیم + مواد اولیه مصرفی = بهای اولیه
بنابراین، بهای اولیه شامل دو بخش اصلی زیر است:
مواد مستقیم:
این هزینه شامل مواد اولیه و قطعاتی است که مستقیماً در فرآیند تولید محصول استفاده میشود. هزینه مواد مستقیم سفارشی برای هر محصول است و بر اساس مصرف واقعی مواد در خط تولید محاسبه میشود.
دستمزد نیروی کار مستقیم:
این هزینه شامل دستمزد و مزایای کارگران و کارکنانی است که به صورت مستقیم در فرآیند تولید محصول شرکت شرکت دارند.
بهای اولیه شامل هزینه حقوق، بیمهها، پاداش، مزایای سرمایهگذاری در آموزش و توسعه کارکنان و … میشود.
هزینه تبدیل
در حسابداری صنعتی، هزینه تبدیل (Conversion Cost) برابر با مجموع هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی است که برای تبدیل مواد اولیه به محصول نهایی در خط تولید واحد صنعتی صرف میشود.
بنابراین، فرمول هزینه تبدیل به صورت زیر است:
هزینه تبدیل = سربار ساخت + دستمزد مستقیم
که در آن، سربار ساخت (Manufacturing Overhead) شامل هزینههای غیرمستقیمی است که در فرآیند تولید محصولات شامل هزینههای انبارداری، مالیات، بیمهها، هزینههای نگهداری و تعمیرات تجهیزات و … میشود.
دستمزد مستقیم (Direct Labor) نیز شامل هزینه حقوق، مزایا و پاداشهای پرداختی به کارگرانی است که به صورت مستقیم در فرآیند تولید محصول شرکت میکنند، مثل کارگران خط تولید، پرسنل فنی و … است.
هزینه مستقیم
هزینههای مستقیم در حسابداری صنعتی، هزینههایی هستند که به طور مستقیم به تولید یا فروش کالا یا خدمات مرتبط هستند.
این هزینهها به طور مستقیم به پروژه، محصول یا خدمات مرتبط با آنها تخصیص داده میشوند و میتوانند به عنوان هزینههای تولید، هزینههای مواد اولیه، هزینههای کارگری و هزینههای بستهبندی شامل باشند.
هزینه های غیرمستقیم در حسابداری صنعتی
هزینههایی هستند که به طور مستقیم به تولید یا فروش کالا یا خدمات مرتبط نمیشوند و به طور غیرمستقیم به آنها ارتباط دارند.
این هزینهها ممکن است شامل هزینههای مالیات، بیمه، اجاره، برق، گاز، آب، تلفن، شارژ ماشینهای اداری، حقوق و دستمزد مدیران، هزینههای تبلیغات و بازاریابی و سایر هزینههایی باشند که جزء هزینههای عملیاتی محسوب میشوند.
هزینههای غیرمستقیم به عنوان هزینههای عمومی و اداری نیز شناخته میشوند و به صورت غیرمستقیم به کالاها و خدمات مرتبط با آنها تخصیص داده میشوند.
این هزینهها هر چند به طور مستقیم به تولید یا فروش کالا یا خدمات مرتبط نمیشوند، اما برای حفظ روند عملیاتی شرکت و تسهیل فعالیتهای آن ضروری هستند.
در واقع، هزینههای غیرمستقیم برای حفظ پایداری و رشد شرکت بسیار حائز اهمیت هستند.
طبقه بندی هزینه های مستقیم تولید
هزینههای مستقیم تولید در حسابداری صنعتی به طور کلی به دو دستهی اصلی زیر تقسیم میشوند:
هزینههای مواد اولیه: شامل هزینههای مربوط به خرید و جمعآوری مواد اولیه است که برای تولید محصول نیاز است.
هزینههای نیروی کار: شامل هزینههای مربوط به دستمزد، بیمه، پاداش و سایر مزایای مرتبط با کارکنان مستقیم شرکت است.
طبقه بندی هزینه های غیر مستقیم یا سربار ساخت
مواد غیرمستقیم، دستمزد غیرمستقیم و سایر هزینههای غیرمستقیم در حسابداری صنعتی از دسته بندی هزینههای غیرمستقیم تولید هستند.
مواد غیرمستقیم:
شامل هزینههای مواد اولیه و قطعات یدکی است که برای تولید محصول مورد نیاز هستند، اما به طور مستقیم به محصول نیاز ندارند، مانند مواد شیمیایی، روغنهای مصرفی و سایر لوازم جانبی.
دستمزد غیرمستقیم:
شامل هزینههای مربوط به پرداخت حقوق و مزایای متعدد به عنوان پاداش، بیمه، بازنشستگی و سایر مزایای مربوط به پرسنل شرکت است.
سایر هزینههای غیرمستقیم:
شامل هزینههای عمومی و اداری، تجهیزات و تأسیسات، اجاره و رهن، هزینههای تأمین مالی، هزینههای بازاریابی و فروش و سایر هزینههایی است که به طور مستقیم به تولید یا فروش محصول نمیپردازند، اما به طور غیرمستقیم به آنها ارتباط دارند.
دسته بندی هزینههای غیرمستقیم در حسابداری صنعتی به شرکتها در برنامهریزی، کنترل و ارزیابی هزینههای غیرمستقیم مرتبط با فعالیتهای تولیدی و بازرگانی کمک میکند.
طبقه بندی هزینه ها در ارتباط با تغییر حجم تولید در حسابداری صنعتی
در حسابداری صنعتی، هزینهها بر اساس رفتار آنها در پاسخ به تغییرات حجم تولید در سه دسته بندی زیر قرار میگیرند:
1. هزینههای ثابت:
هزینههایی که در طی دورهای خاص ثابت باقی میمانند و با تغییرات حجم تولید تغییر نمیکنند؛ مانند اجاره، بیمه، حقوق پرسنل، مالیاتها و سایر هزینههای ثابت.
2. هزینههای متغیر:
هزینههایی که با تغییر حجم تولید تغییر میکنند؛ مانند مواد اولیه، دستمزد مستقیم، برق، گاز، آب و سایر هزینههای مستقیم.
3. هزینههای نسبی یا نیمه متغیر:
هزینههایی که با تغییر حجم تولید نسبتاً تغییر میکنند؛ مانند هزینههای نگهداری و تعمیرات، بستهبندی، حمل و نقل و سایر هزینههای متوسط.
شناخت دستهبندی هزینهها در ارتباط با تغییرات حجم تولید به شرکتها کمک میکند تا بتوانند هزینههای تولید را کنترل کرده و بهینهسازی کنند.
به عنوان مثال، با آگاهی از هزینههای ثابت و متغیر، شرکتها میتوانند برنامههای تولیدی خود را تنظیم کرده و درآمد و سود خود را افزایش دهند.
هزینههای ثابت مربوط به ظرفیت کارخانه
سرمایهای:
مربوط به سرمایهگذاری در تجهیزات و داراییهای ثابت که برای تولید محصول در نظر گرفته شدهاند؛ مانند ماشینآلات، تجهیزات تولید، ساختمانها، خطوط تولید، ایستگاههای کنترل و سایر داراییهای ثابت.
نگهداری و تعمیرات:
هزینههای مربوط به نگهداری، تعمیرات و بازسازی داراییهای ثابت؛ مانند تعمیر و نگهداری ماشینآلات و تجهیزات، تعویض قطعات و لوازم جانبی، پیشگیری از خرابی و سایر هزینههای مربوط به نگهداری و تعمیرات داراییهای ثابت.
اجاره و اجارهنامه:
هزینههای مربوط به اجاره ساختمان، خطوط تولید و دیگر امکانات که به صورت ثابت برای تولید محصول در نظر گرفته شدهاند؛ مانند اجاره سالن تولید، اجاره پارکینگ، اجاره ایستگاههای کنترل و سایر هزینههای مشابه.
ثابت مرتبط با ظرفیت کارخانه به شرکتها کمک میکند تا در برنامهریزی و کنترل هزینههای ثابت و ناشی از سرمایهگذاری در تأسیسات و تجهیزات خود دقت کنند.
با تحلیل هزینههای ثابت، شرکتها میتوانند به صورت دقیق محاسبه کنند که ظرفیت تولید از چه حدی استفاده شده است و در صورت نیاز، پیشنهادهای بهبود را ارائه دهند تا هزینههای ثابت را به حداقل برسانند و به سودآوری بیشتر دست یابند.
تهیه و تنظیم گزارش در موسسات تولیدی
تهیه و تنظیم گزارش در موسسات تولیدی برای مدیران و صاحبان کسب و کار مهم است. این گزارشها به عنوان یک ابزار مفید در فرآیند تصمیمگیری و برنامهریزی بلندمدت شرکتها و کسب و کارها بکار میروند.
گزارش تولید:
این گزارش شامل جزئیاتی در مورد تولید محصولات شرکت، ظرفیت تولید، میزان طرح ریزی و نحوه بهرهبرداری از منابع تولیدی است.
این گزارش به مدیران کمک میکند تا میزان تولید محصولات را با سطح پیش بینی شده مقایسه کنند و به صورت دقیق مشخص کنند که آیا تولید در حال افزایش یا کاهش است.
گزارش موجودی:
این گزارش شامل جزئیاتی در مورد موجودیهای شرکت است.
مدیران میتوانند با مشاهده این گزارش، میزان موجودی کالاهای خود را مشخص کنند و در صورت نیاز به برنامهریزی برای تأمین مواد اولیه و کالاهای جانبی اقدام کنند.
گزارش فروش:
این گزارش شامل جزئیاتی در مورد فروش و درآمد شرکت است.
میتوان از این گزارش برای مشاهده عملکرد فروش شرکت و تحلیل سودآوری استفاده کرد.
همچنین، این گزارش به مدیران کمک میکند تا میزان فروش محصولات را با سطح پیش بینی شده مقایسه کنند و در صورت نیاز به برنامهریزی برای افزایش فروش اقدام کنند.
گزارش هزینهها:
این گزارش شامل جزئیاتی در مورد هزینههای شرکت است.
مدیران میتوانند با مشاهده این گزارش، هزینههای مختلف شرکت را مشخص کنند و در صورت نیاز به برنامهریزی برای کاهش هزینهها اقدام کنند.
گزارش مصرف مواد:
در حسابدار صنعتی، یکی از گزارشهای مالی و تولیدی است که جزئیاتی در مورد میزان مواد اولیه مورد نیاز برای تولید محصولات شرکت در دوره زمانی مشخص را بیان میکند.
این گزارش معمولاً به صورت ماهانه، فصلی و سالانه تهیه میشود.
جزئیاتی که در گزارش مصرف مواد ذکر میشود عبارتند از:
1. نام ماده:
نام ماده اولیه استفاده شده برای تولید محصولات، همراه با شناسه ماده و نام تجاری آن.
2. مقدار مصرفی:
میزان ماده اولیه مورد نیاز برای تولید محصولات در دوره زمانی مورد بررسی، همراه با واحد اندازهگیری.
3. میانگین قیمت:
میانگین قیمت خرید ماده اولیه در دوره زمانی مورد بررسی، همراه با واحد پولی.
4. مجموع هزینه:
هزینه کل خرید ماده اولیه برای تولید در دوره زمانی مشخص، که با ضرب مقدار مصرفی به میانگین قیمت به دست میآید.
5. مجموع موجودی مانده:
مقدار موجودی ماده اولیه مانده در انبار شرکت در پایان دوره زمانی مورد بررسی.
6. نرخ مصرف:
میزان مصرف ماده اولیه به تفکیک محصولات تولیدی با واحد اندازهگیری فیزیکی.
7. راندمان مواد:
میزان راندمان استفاده از ماده اولیه برای تولید محصولات، که با تقسیم مقدار تولید شده به میزان مصرفی به دست میآید.
با داشتن این گزارش، حسابدار صنعتی میتواند میزان مصرف مواد اولیه را با سطح پیش بینی شده مقایسه کند و در صورت نیاز به تنظیم برنامههای تولید، تدابیر اصلاحی ایجاد کند.
همچنین میتواند با تحلیل راندمان مواد، برای به حداقل رساندن ضایعات و افزایش بهرهوری در تولید، اقدامات مناسبی انجام دهد.
گزارش بهای تمام شده کالای ساخته شده (Cost of Goods Sold یا COGS)
یکی از مهمترین گزارشات مالی و حسابداری است که در حسابداری صنعتی استفاده میشود.
این گزارش به منظور بررسی هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به تولید کالا و تعیین قیمت نهایی کالا ایجاد میشود.
COGS شامل هزینههای مستقیم تولید محصول مانند مواد اولیه، نیروی کار، خدمات خریداریشده، هزینههای فرآیند تولید و حمل و نقل محصولات به مشتریان میباشد.
این گزارش به شرکتها کمک میکند تا میزان سود خالص را در پایان دوره مالی محاسبه کنند.
علاوه بر این، این گزارش به شرکتها کمک میکند تا با تعیین قیمت کالاهای خود، بازارپسندی محصولات را ارزیابی کنند.
گزارش بهای تمام شده کالای در جریان ساخت (Work in Progress Cost of Goods Sold یا WIP COGS)
یکی از مهمترین گزارشات مالی و حسابداری است که در حسابداری صنعتی استفاده میشود.
این گزارش به منظور بررسی هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به تولید کالا در طول فرآیند تولید ایجاد میشود.
WIP COGS شامل هزینههای مستقیم تولید کالا در طول فرآیند تولید مانند هزینه مواد اولیه، نیروی کار، خدمات خریداریشده، هزینههای فرآیند تولید و حمل و نقل محصولات داخل کارخانه میباشد.
این گزارش به شرکتها کمک میکند تا میزان هزینههای تولید کالا را در حالت جاری در داخل کارخانه مشخص کنند و به عبارت دیگر، میزان پیشِرفت کالای در حال تولید را بررسی کنند.
گزارش بهای تمام شده کالای فروش رفته (Cost of Goods Sold یا COGS)
یکی از مهمترین گزارشات مالی و حسابداری است که در حسابداری صنعتی استفاده میشود.
این گزارش به منظور بررسی هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به تولید کالا و تعیین قیمت نهایی کالا ایجاد میشود.
COGS شامل هزینههای مستقیم تولید محصول مانند مواد اولیه، نیروی کار، خدمات خریداریشده، هزینههای فرآیند تولید و حمل و نقل محصولات به مشتریان میباشد.
این گزارش به شرکتها کمک میکند تا میزان سود خالص را در پایان دوره مالی محاسبه کنند.
علاوه بر این، این گزارش به شرکتها کمک میکند تا با تعیین قیمت کالاهای خود، بازارپسندی محصولات را ارزیابی کنند.
تعریفی دیگر:
گزارش بهای تمام شده کالای فروش رفته به عنوان یکی از مهمترین گزارشات مالی برای شرکتها برای تعیین سود خالص از فروش کالاهای تولید شده استفاده میشود.
این گزارش نشان میدهد که هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی که برای تولید کالاهایی که به فروش رفتهاند، پرداخت شدهاند چقدر بودهاند.
سپس با کسر این هزینهها از درآمد ناخالص فروش، سود خالص حاصل میشود.
به طور کلی، گزارش بهای تمام شده کالای فروش رفته یکی از مهمترین گزارشات مالی است که به شرکتها کمک میکند تا هزینههای تولید را کنترل کرده و بهبود عملکرد مالی خود را تضمین کنند.
همچنین، این گزارش به شرکتها کمک میکند تا با تعیین قیمت مناسب برای محصولات خود، از بازارپسندی محصولات خود ا
کنترل مواد در حسابداری صنعتی
به معنای کنترل هزینهها و مدیریت موثر مواد اولیه است که در فرآیند تولید استفاده میشود.
بخش حسابداری، با نظارت دقیق بر هزینههای مواد اولیه و عملکرد تامین کنندگان مواد اولیه، به شرکتها کمک میکند تا هزینههای تولید را به حداقل برسانند و سود خالص بیشتری به دست آورند.
برای کنترل مواد در حسابداری صنعتی، بهترین رویکرد این است که یک سیستم مدیریت مواد (Materials Management System) راهاندازی شود.
در این سیستم، به منظور کنترل هزینههای مواد اولیه، لازم است که برنامهریزی مناسبی برای تامین مواد اولیه، ذخیرهسازی، مدیریت و مصرف آنها صورت گیرد.
به طور خاص، برنامهریزی مناسب برای تامین و مدیریت مواد اولیه، شامل موارد زیر است:
۱- مشخص کردن نوع و حجم مواد اولیه مورد نیاز برای تولید
۲- گرفتن قیمت رقابتی برای هر ماده اولیه و سازماندهی مناسب از تامین کنندگان مواد اولیه
۳- مدیریت و کنترل دقیق موجودی مواد اولیه در انبار و فضای استفاده
۴- برنامه ریزی مناسب برای خرید مواد اولیه به صورت دورهای، به جای خرید همه مواد اولیه به طور یکجا
۵- کنترل دقیق بر استفاده از مواد اولیه، با توجه به نیاز تولید و استفاده بهینه از مواد اولیه
۶- ثبت دقیق هزینههای مربوط به تهیه و استفاده از مواد اولیه در دفتر حسابداری
در کل، کنترل مواد در حسابداری صنعتی به منظور کاهش هزینههای تولید و بهبود عملکرد مالی شرکت بسیار مهم است.
با استفاده از یک سیستم مدیریت مواد، شرکتها میتوانند نیازهای تولید را فراهم کنند و به صورت هوشمند مواد اولیه را تأمین کنند.
دوایر کنترل کننده مواد در حسابداری صنعتی
دایره کنترل کننده مواد (Material Control Cycle) در حسابداری صنعتی شامل چهار دایره اساسی است که به منظور کنترل هزینهها و مدیریت موثر مواد اولیه در فرآیند تولید صورت میگیرد.
این دوایر عبارتند از:
دایره خرید:
در حسابداری صنعتی، دایره خرید مواد به عملیات خرید مواد اولیه و تجهیزات از تأمینکنندگان و فروشندگان برای استفاده در فرآیند تولید یا بهبود کیفیت محصولات اشاره دارد.
این دایره شامل فرآیندهایی مانند سفارش دهی، پذیرش کالا، پرداخت و جریان هزینههای مرتبط با مواد خریداری شده است.
به طور کلی، در دایره خرید مواد، سفارش دهی مواد نخستین فعالیت است که با تلاش برای یافتن تأمین کنندگان مناسب، مقایسه قیمتها و شرایط عرضه، صورت میگیرد.
سپس، پذیرش کالا به منظور تضمین کیفیت و استاندارد مواد خریداری شده از طریق بررسی مواردی مانند استانداردهای صنعتی، تعیین ویژگیهای کیفیت و تحلیل تأثیرات کالا بر فرآیند تولید انجام میشود.
در نهایت، پرداخت و جریان هزینههای مربوط به خریداری مواد از طریق فاکتورها، رسیدهای خرید و صورتحسابهای پرداختی انجام میگیرد.
دایره کنترل کیفیت و بازرسی:
در حسابداری صنعتی، دایره کنترل کیفیت و بازرسی مواد اولیه به منظور اطمینان از کیفیت مواد اولیه استفاده شده در تولید محصولات، بسیار حائز اهمیت است.
برای رسیدن به این هدف، از فرآیندهایی مانند بازرسی و تستهای کیفیتی استفاده میشود.
در این دایره، مراحل بازرسی مواد اولیه شامل چندین فرآیند میباشد.
ابتدا نمونههایی از مواد اولیه جمع آوری میشود و سپس با استفاده از تستهای کیفیتی مختلف، مانند تست خوردگی، تست شکستگی، تست باربری و …، کیفیت آنها بررسی میشود.
سپس با توجه به نتایج حاصل، تصمیم گیری درباره قابلیت استفاده آن مواد اولیه در تولید محصولات صورت میگیرد.
این فرآیند باعث کاهش احتمال تولید محصولات نامناسب و همچنین کاهش هزینههای مربوط به بازگشت محصولات نامناسب میشود.
در نتیجه:
دایره کنترل کیفیت و بازرسی مواد اولیه در حسابداری صنعتی به عنوان یکی از عوامل موفقیت برای کسب و کارهای صنعتی محسوب میشود.
دایره انبارها:
انباردار نقش مهمی در کنترل مواد اولیه و مواد انبار شده در یک سازمان دارد. وظایف اصلی انباردار شامل ذخیره، مدیریت و کنترل مواد اولیه و مواد انبار شده است.
به عنوان مثال، انباردار باید مواد اولیه را در محیطهای مناسب نگهداری کرده و از آنها در برابر هرگونه خطرات محیطی یا حملونقل محافظت کند.
او باید مواد اولیه را با استفاده از روشهای صحیح پیش از ورود به فرآیند تولیدی تست کرده و از کیفیت آنها اطمینان حاصل کند.
همچنین، انباردار مسئولیت دارد که موجودی مواد اولیه و مواد انبار شده را دقیقاً در سیستم ثبت کند و به روز رسانیهای لازم را انجام دهد تا در هر لحظه بتوان به موجودی مواد اولیه دسترسی داشته باشیم.
همچنین، انباردار باید تمامی مواد اولیه را در کنترل قرار دهد و مطمئن شود که هیچ کدام از آنها ناپدید نشده یا به سرقت رفتهاند.
بنابراین، نقش انباردار در کنترل مواد اولیه بسیار مهم است و حفظ دقیق موجودی مواد اولیه، ارزش بسیاری برای سازمان دارد و میتواند به عملکرد و کیفیت محصولات سازمان کمک کند.
دایره حسابداری مواد:
حسابدار مواد اولیه نقش مهمی در حسابداری صنعتی دارد و باید به طور دقیق موجودی مواد اولیه را ثبت کند و از دقت و صحت موارد مالی مرتبط با مواد اولیه اطمینان حاصل کند.
این شامل ثبت تراکنشهای مالی، محاسبه هزینههای تولید، پیگیری وضعیت موجودی و تطبیق موجودی با سیستم های مالی است.
نقش حسابدار مواد اولیه عبارتست از:
1- ثبت تراکنشهای مالی:
حسابدار مواد اولیه مسئول ثبت تراکنشهای مالی مرتبط با خرید مواد اولیه و ورود آنها به انبار میباشد.
این تراکنشها شامل فاکتور خرید، رسید ورودی، صورت حساب و پرداخت به تأمین کنندههای مواد اولیه میشوند.
2- محاسبه هزینههای تولید:
حسابدار مواد اولیه باید هزینههای مرتبط با خرید و استفاده از مواد اولیه را به دقت محاسبه کند.
این شامل هزینه خرید مواد اولیه، هزینه نگهداری مواد اولیه، هزینه جابجایی و حمل و نقل، هزینه مصرف انرژی و هزینه دستمزد مرتبط با کارگرانی است که در فرآیند تولید از مواد اولیه استفاده میکنند.
3- پایش وضعیت موجودی:
حسابدار مواد اولیه باید بهروزرسانی موجودی مواد اولیه در سیستم مالی و حسابداری صنعتی را پیگیری کند.
برای این کار، حسابدار باید به طور دائمی موجودی مواد اولیه را در انبار کنترل کند و گزارشهای مرتبط با موجودی را تهیه کند.
4- تطبیق موجودی با سیستم مالی:
حسابدار مواد اولیه باید مطمئن شود که موجودی مواد اولیه در سیستم مالی با موجودی فعلی واقعی در انبار تطبیق دارد.
برای این کار، حسابدار باید به صورت دورهای موجودی را با سیستم مالی تطبیق داده و هرگونه اختلاف را رفع کند.
بنابراین، نقش حسابدار مواد اولیه بسیار مهم است .
به طور کلی مراحل اساسی دوایر کنترل مواد:
۱- برنامهریزی:
در این مرحله، نیاز به مواد اولیه برای تولید را مشخص کرده و سپس میزان مواد اولیه مورد نیاز را تعیین میکنیم. سپس، با توجه به نیازهای تولید، برنامهریزی برای خرید و تامین مواد اولیه مورد نیاز را انجام میدهیم.
۲- خرید:
در این مرحله، مواد اولیه مورد نیاز را از تأمینکنندگان خریداری میکنیم.
در این مرحله، بهتر است قیمتهای مختلف تامینکنندگان مقایسه شود و در نهایت، تامینکنندهای که قیمت مناسبتری را ارائه میکند، انتخاب شود.
۳- دریافت و ذخیره:
در این مرحله، مواد اولیه خریداری شده به کارخانه تحویل داده میشود و سپس در محل نگهداری (انبار) ذخیره میشود.
در این مرحله نیز، نیاز است که موجودی های مواد اولیه به صورت دقیق ثبت شود و نظارت دقیقی بر روی موجودیها وجود داشته باشد.
۴- استفاده:
در این مرحله، مواد اولیه مورد نیاز برای تولید محصولات استفاده میشود.
در این مرحله، بهتر است که برای استفاده بهینه از مواد اولیه، فرآیندهای تولید به صورت دقیق بررسی شود و مصرف مواد اولیه به حداقل رسانده شود.
با استفاده از دایره کنترل کننده مواد در حسابداری صنعتی، شرکتها میتوانند نیازهای تولید را بهبود بخشیده و در همین حین هزینههای تولید را کاهش دهند.
به طور کلی، کنترل و مدیریت مواد اولیه در حسابداری صنعتی، از جمله عواملی است که برای بهبود عملکرد مالی شرکتها بسیار مهم میباشد.
برگه درخواست سفارش مواد اولیه
به عنوان یک فرم رسمی است که برای سفارش و خرید مواد اولیه توسط شرکتها و سازمانها استفاده میشود.
این برگه حاوی جزئیاتی از جمله نام مواد اولیه، تعداد، قیمت، محل تحویل، شرایط پرداخت و مشخصات تماس با فروشنده است.
با استفاده از برگه درخواست سفارش مواد اولیه، شرکتها و سازمانها میتوانند نیازهای خود در زمینه مواد اولیه را به صورت دقیق و مرتب در اختیار فروشندگان قرار دهند.
این عمل باعث میشود که فروشندگان بتوانند با دقت و صحیحتر به درخواستهای خرید مواد اولیه پاسخ دهند و احتمال بروز هرگونه خطا در خرید مواد اولیه کاهش یابد.
فرم اعلامیه صدور مواد یا حواله انبار
یکی از فرمهای استفاده شده در حسابداری صنعتی به منظور ثبت و رصد تحویل مواد اولیه به خط تولید کارخانه میباشد.
این فرم در واحدهای تولیدی با هدف کنترل و رصد جریان مواد اولیه به کار میرود.
این فرم شامل اطلاعاتی مانند نام و امضای انباردار و تحویل گیرنده، شماره حواله، تاریخ صدور حواله، نام و تعداد مواد اولیه، واحد اندازهگیری، قیمت و جمع کل میباشد.
همچنین در فرم حواله صدور مواد اولیه باید از تاریخ صدور و تاریخ تحویل مواد اولیه نیز ذکر شود.
پس از تکمیل فرم حواله صدور مواد اولیه، این فرم بهعنوان مستندی از تحویل مواد اولیه برای انجام محاسبات مالی، در سیستم حسابداری ثبت و پردازش میشود.
موارد کاربرد:
تطبیق مانده کارتهای مواد با موجودی واقعی انبار
تهیه گزارش مواد ناباب و کم مصرف برا اطلاع مدیران
حفظ و نگهداری از موجودیها
فرم صدور مواد اولیه یکی از ابزارهای مهم در حوزه تامین مواد اولیه و خرید است.
این فرم برای موارد زیر نیز استفاده میشود:
1- ثبت سفارش:
شرکتها و سازمانها به کمک فرم صدور مواد اولیه، میتوانند نیازهای خود را به دقت ثبت کرده و سفارشات خود را با دقت و صحیحتر به فروشندگان ارائه دهند.
2- بررسی اطلاعات:
با استفاده از فرم صدور مواد اولیه، میتوان اطلاعات مربوط به نام مواد اولیه، تعداد، قیمت هر ماده و شرایط پرداخت را به دقت بررسی کرد.
3- رصد تحویل مواد اولیه:
با استفاده از فرم صدور مواد اولیه، میتوان جریان تحویل مواد اولیه را در واحدهای تولیدی رصد کرد و در صورت نیاز نسبت به بازرسی مواد اولیه اقدام کرد.
4- رصد سطح موجودی: با استفاده از فرم صدور مواد اولیه، میتوان سطح موجودی مواد اولیه در انبار را رصد کرد و در صورت نیاز به تأمین مواد اولیه، اقدام به خرید نمود.
مدت رسیدن سفارش به انبار
مدت رسیدن مواد اولیه به انبار در حسابداری صنعتی به عنوان یکی از جنبههای هزینههای تولید در نظر گرفته میشود. این مدت زمانی است که بین زمان سفارش مواد اولیه و رسیدن آن به انبار گذشته و شامل زمان تأمین، حمل و نقل و سایر عوامل مرتبط با تأمین مواد اولیه میشود.
مدت زمان دقیق رسیدن مواد اولیه به انبار بستگی به عوامل مختلفی مانند نوع ماده اولیه، فاصله جغرافیایی، روش حمل و نقل و … دارد و برای هر شرکت و صنعت ممکن است متفاوت باشد.
به همین دلیل، این مدت زمانی برای هر شرکت و هر صنعت به صورت جداگانه باید تعیین و مدیریت شود.
در حسابداری صنعتی، مدت رسیدن مواد اولیه به انبار به عنوان یکی از هزینههای تولید در نظر گرفته می شود و برای محاسبه هزینههای کل تولید، باید به صورت دقیق این مدت زمانی را برای هر ماده اولیه محاسبه کرد.
با صرفه ترین مقدار سفارش در حسابداری صنعتی
میتوان به میزان سفارشی اشاره کرد که به گونهای تعیین شده است که هزینهی کل سفارش (هزینهی سفارش و هزینهی نگهداری موجودی) به حداقل برسد.
برای محاسبه با صرفه ترین مقدار سفارش، ابتدا باید هزینهی سفارش را محاسبه کرد.
هزینهی سفارش شامل هزینهی تنظیم سفارش، هزینهی پردازش فاکتور سفارش، هزینهی تحویل و … است.
سپس باید هزینهی نگهداری موجودی را محاسبه کرد.
هزینهی نگهداری موجودی شامل هزینهی ذخیرهسازی، هزینهی بیحرکتی موجودی و هزینهی ایستا شدن سرمایه است.
با توجه به این دو هزینه، با صرفه ترین مقدار سفارش به صورتی تعیین میشود که هزینهی کل سفارش و هزینهی نگهداری موجودی، به حداقل برسد.
این مقدار با توجه به نیاز شرکت و شرایط محیطی ممکن است متفاوت باشد و برای هر شرکت و هر صنعت باید به طور جداگانه محاسبه و تعیین شود.
حد تجدید سفارش
در حسابداری صنعتی به مقدار حداقل موجودی کالاهای مورد نیاز برای تأمین سفارش بعدی اشاره دارد.
با توجه به هدف کاهش هزینههای نگهداری موجودی و همچنین تأمین کالاهای مورد نیاز برای تولید، حداقل موجودی مورد نیاز برای تأمین سفارش بعدی باید طوری تعیین شود که هزینهی نگهداری موجودی کمینه را به همراه داشته باشد.
برای محاسبه حد تجدید سفارش، ابتدا باید میزان مصرف کالا در هر دوره یا دورههای مشخص شود.
سپس بر اساس میزان مصرف مورد نیاز و زمان تأمین، میتوان حداقل موجودی لازم برای تأمین سفارش بعدی را محاسبه کرد.
این مقدار به عنوان «حد تجدید سفارش» شناخته میشود.
با تعیین حد تجدید سفارش، میتوان از نگهداری موجودی بیش از حد و همچنین عدم تأمین کالاهای مورد نیاز جلوگیری کرد.
به علاوه، با تنظیم درست حد تجدید سفارش، میتوان به بهبود فرآیندهای تولید و افزایش بهرهوری کسبوکار کمک کرد.
حداقل موجودی مواد
به مقدار کمترین موجودی از هر نوع مواد اولیه و مواد کمکی در انبار اشاره دارد.
این مقدار به عنوان حداقل پذیرفتنی برای موجودیهای نگهداری شده در انبار تلقی میشود.
هدف از تعیین حداقل موجودی، جلوگیری از اتلاف مواد و قطع فعالیتهای تولیدی به دلیل کمبود مواد، به منظور حفظ بهرهوری و سودآوری کسبوکار است.
با تعیین حداقل موجودی، اطمینان حاصل میشود که همیشه مواد لازم برای تولید محصولات در دسترس باشد و در صورتی که موجودی به حداقل رسید، میتوان سفارش جدیدی را ثبت کرد.
حداکثر مصرف روزانه مواد
مقدار بیشترین میزان موادی اشاره دارد که در هر روز از فرآیند تولید استفاده میشود.
تعیین این حد، به منظور جلوگیری از اتلاف مواد و کاهش هزینههای اضافی موجودی، صورت میگیرد.
برای تعیین حداکثر مصرف روزانه مواد، میتوان ابتدا میزان مواد استفاده شده در هر روز از فرآیند تولید را بررسی کرد. سپس با توجه به نیازهای مختلف کسبوکار و سیستم تولید، حداکثر مصرف روزانه مواد را تعیین میکنیم.
تعیین حداکثر مصرف روزانه مواد به کمک مدیریت موجودی صورت میگیرد.
برای مثال، در صورتی که مواد به صورت مستقیم وارد خط تولید نمیشوند و از محل انبار گرفته میشوند، با تعیین حداکثر مصرف روزانه مواد، میتوان از ایجاد نقص در فرآیند تولید جلوگیری کرد و اطمینان حاصل کرد که همیشه مواد لازم برای تولید محصول در دسترس است.
حداکثر مدت وصول مواد
به مقدار بیشترین زمانی اشاره دارد که بین زمان سفارش مواد اولیه و وصول آنها به انبار میگذرد.
تعیین این حداکثر مدت، به منظور کاهش هزینههای نگهداری موجودی و بهبود فرآیند تولید، صورت میگیرد.
برای تعیین حداکثر مدت وصول مواد، میتوان ابتدا میزان زمان لازم برای تأمین و حمل و نقل مواد را بررسی کرد. سپس با توجه به نیازهای مختلف کسبوکار و سیستم تولید، حداکثر مدت وصول مواد را تعیین میکنیم.
تعیین حداکثر مدت وصول مواد به کمک مدیریت زنجیره تأمین صورت میگیرد.
با تعیین این حد، میتوان به جلوگیری از نگهداری موجودی بیش از حد و همچنین عدم تأمین کالاهای مورد نیاز جلوگیری کرد.
به علاوه، با تنظیم درست حداکثر مدت وصول مواد، میتوان به بهبود فرآیندهای تولید و افزایش بهرهوری کسبوکار کمک کرد.
در ضمن باید گفت که این حد برای هر شرکت و صنعت به طور جداگانه باید تعیین و مدیریت شود.
متوسط مصرف روزانه مواد در حسابداری صنعتی
میزان مصرف روزانه مواد در حسابداری صنعتی به شدت وابسته به نوع فعالیت، ابعاد کسب و کار و سایر عوامل است. برای مثال، یک شرکت تولید خودرو با مصرف مواد بسیار بالاتری روبرو است نسبت به یک شرکت تولید لوازم پزش
تعداد دفعات مقرون به صرفه در حسابداری صنعتی
تعداد دفعات مقرون به صرفه در حسابداری صنعتی به میزان تغییر و تحولات شرایط بازار، میزان ریسک و عوامل دیگری وابسته است.
اما در کل، هدف هر کسبوکار این است که زمان و هزینههای خود را به حداقل برساند و دفعات مقرون به صرفه را افزایش دهد.
برای مثال:
استفاده از سیستمهای حسابداری قوی و پیشرفته، کاهش خطاهای انسانی و موجودی اضافی و کاهش هزینههای نگهداری موجودی را به همراه دارد.
همچنین، افزایش کارآیی فرآیندهای تولید، کنترل بهتر هزینههای تولید و بهبود مدیریت چرخه بدهی-پرداخت واحدهای کسبوکار نیز میتواند به افزایش دفعات مقرون به صرفه کمک کند.
از طرف دیگر، عدم توجه به بهبود فرآیندهای تولید و افزایش بهرهوری میتواند منجر به کاهش دفعات مقرون به صرفه شود.
به علاوه، برخی شرکتها با رعایت قوانین و مقررات حسابداری و مالی به جلوگیری از احتمال تخلفات و پرداخت جرایم میپردازند که همچنین میتواند به افزایش دفعات مقرون به صرفه کمک کند.
در نهایت، برای افزایش دفعات مقرون به صرفه در حسابداری صنعتی، لازم است تا شرکتها به طور مداوم به بهبود فرآیندها و کاهش هزینهها توجه کنند و از فناوریهای نوین و سیستمهای حسابداری قوی استفاده کنند.
دفعات گردش موجودی مواد در حسابداری صنعتی
در حسابداری صنعتی، دفعات گردش موجودی مواد به معنای تعداد بارهایی است که مواد موجود در انبار یا انبارهای شرکت به فروش رفته یا در خط تولید استفاده شدهاند و سپس موجودی باقیمانده محاسبه میشود.
این محاسبه به دلیل اینکه میتواند نشان دهنده میزان عملکرد و کارایی شرکت در مدیریت موجودی مواد باشد، بسیار مهم است.
برای محاسبه دفعات گردش موجودی مواد، ابتدا باید موجودی اولیه در آغاز دوره مالی (مثلاً سال) را محاسبه کرد و سپس با موجودی پایانی در پایان دوره مقایسه کرد. تفاوت بین این دو مقدار، مقدار موادی است که در طول دوره مورد استفاده قرار گرفته یا به فروش رفته است.
سپس این میزان باید به میانگین موجودی مواد در طول دوره تقسیم شود تا دفعات گردش موجودی مواد حساب شود.
به عنوان مثال:
اگر موجودی اولیه مواد در آغاز سال ۱۴۰۰ برابر با ۱۰۰ واحد بوده و در پایان سال ۵۰ واحد مواد باقیمانده باشد و میانگین موجودی مواد در طول سال برابر با ۹۰ واحد بوده باشد، دفعات گردش موجودی مواد برابر با ۷ میشود. (تفاوت موجودی اولیه و پایانی برابر با ۵۰ واحد است، که باید به میانگین موجودی ۹۰ تقسیم شود).
هزینه یابی فرعی در حسابداری صنعتی
هزینهیابی فرعی یکی از روشهای محاسبه هزینههای تولید است که در آن هزینههای مستقیم و غیرمستقیم به تفکیک محصولات محاسبه میشود.
برخلاف هزینهیابی مستقیم که فقط هزینههای مستقیم را به محصولات الحاق میدهد، هزینهیابی فرعی شامل هزینههای غیرمستقیم نظیر هزینههای مربوط به مدیریت و نگهداری کارخانه، هزینههای نگهداری دستگاهها و تجهیزات، هزینههای کارمندان غیر مستقیم و سایر هزینههای غیر مستقیم است.
روشهای هزینهیابی فرعی محصول عبارتند از:
1- روش تقسیم هزینههای کارخانه:
در این روش، هزینههای مربوط به کارخانه به تعداد محصولات تقسیم میشود.
برای مثال، اگر هزینههای کلی کارخانه ۲۰۰،۰۰۰ دلار بوده و تعداد محصولات تولید شده ۱۰۰۰ عدد است، هر محصول به ازای خود حدود ۲۰۰ دلار هزینه کارخانه را بر عهده دارد.
2- روش هزینهیابی مبتنی بر فعالیت:
در این روش، هزینههای مورد نظر به صورت هزینههای هر فعالیت محاسبه میشود.
برای مثال، هزینههای نگهداری تجهیزات را به تعداد ساعت استفاده از آنها تقسیم میکنند.
با توجه به اینکه هر محصول برای تولید خود از چندین فعالیت استفاده میکند، هزینههای هر فعالیت به تفکیک محصولات محاسبه میشود.
3- روش پیشبینی هزینه:
در این روش، هزینههای مورد انتظار برای تولید محصولات بر اساس برآوردهای پیشین یا شبیهسازی تخمین زده میشود.
این روش برای محصولات جدید استفاده میشود که هنوز تولید نشدهاند.
4- روش هزینهیابی مستقیم:
در این روش، فقط هزینههای مستقیم به تعداد محصولات تقسیم میشود.
هزینههای غیر مستقیم در این روش محاسبه نمیشود.
هزینه یابی محصولات مشترک
هنگامی که چند محصول به طور همزمان به وسیله یک شرکت تولید میشوند و از بخشهایی از فرآیند تولید، تجهیزات و نیروی کار مشترک استفاده میکنند، آنگاه هزینهیابی محصولات مشترک به عنوان یک چالش مطرح میشود. در این موارد، روشهای هزینهیابی محصولات مشترک به کار میروند.
انواع روش های هزینه یابی مشترک در حسابداری صنعتی
1- روش تقسیم هزینه:
در این روش، هزینههای مشترک بین چندین محصول بر اساس سهم هر محصول، تقسیم میشود.
این روش بسیار ساده است، اما نمیتواند با تغییرات قیمت و تقاضای بازار سازگار باشد.
2- روش هزینهیابی بر اساس مقدار تعداد واحد:
در این روش، هزینههای مشترک به تعداد واحدهای هر محصول تقسیم میشود.
این روش کارآمدتر از روش تقسیم هزینه است، اما برای محصولاتی با حجم تولید بالا، ممکن است نامناسب باشد.
3- روش تخصیص مستقیم:
در این روش، هزینههای مستقیم به هر محصول تخصیص داده میشود، اما هزینههای غیر مستقیم بین محصولات مشترک تقسیم نمیشود.
این روش به خصوص برای شرکتهایی که تولید محصولات متفاوتی با حجم تولید کمتر استفاده میکنند، مناسب است.
4- روش هزینهیابی بر اساس درصد سود:
در این روش، هزینههای مشترک بین چندین محصول بر اساس درصد سود هر محصول تخصیص داده میشود.
این روش، برای شرکتهایی که محصولات مشترک با سود زیاد دارند، مناسب است.
هر یک از این روشها مزایا و معایب خود را دارند و به عوامل مختلفی نظیر حجم تولید، قیمت تمام شده محصول، سطح پیچیدگی فرآیند تولید و دسترسی به اطلاعات دقیق وابسته هستند.
نقطه سر به سر یا break-even point
در حسابداری صنعتی به معنای میزان فروشی است که هزینههای تولید و فروش یک محصول را تغطیه میکند، بدون اینکه سودی به دست آید.
با بررسی نقطه سر به سر، شرکت میتواند بهترین راهکارها را برای بهبود عملکرد مالی خود پیدا کند.
برای تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر یک شرکت، ابتدا باید هزینههای ثابت و متغیر را محاسبه کرد.
هزینههای ثابت شامل هزینههایی هستند که برای تولید یک محصول، به صورت ثابت باقی میمانند، بدون توجه به حجم تولید. برخی از این هزینهها شامل اجاره، حقوق کارکنان، بیمه، مالیات و سایر هزینههای کلی شرکت است. هزینههای متغیر شامل هزینههایی هستند که با افزایش حجم تولید، نیز افزایش مییابند.
برخی از این هزینهها شامل مواد اولیه، کارکرد ماشینآلات و دستمزد کارگران است.
با توجه به هزینههای ثابت و متغیر، می توانیم نقطه سر به سر را برای یک محصول محاسبه کنیم.
محاسبه نقطه سر به سر:
Break-even point = Fixed costs ÷ (Price per unit – Variable costs per unit)
در این فرمول، قیمت هر واحد محصول، هزینههای ثابت و هزینههای متغیر در نظر گرفته شدهاند.
با استفاده از این فرمول، شرکت میتواند میزان فروشی را به دست آورد که هزینههای ثابت و متغیر را تغطیه میکند و به عبارتی هیچ سودی ندارد.
در صورتی که فروش واقعی بیشتر از نقطه سر به سر باشد، شرکت سود بیشتری کسب میکند.
همچنین، در صورتی که فروش واقعی کمتر از نقطه سر به سر باشد، شرکت تلفات را تحمل خواهد کرد. بنابراین، با تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر، شرکت میتواند برای بهبود عملکرد مالی خود، استراتژیهای مناسبی را انتخاب و اجرا کند.
بودجه تولید در حسابداری صنعتی
در حسابداری صنعتی، بودجه تولید به مجموع هزینههایی اطلاق میشود که برای تولید یک محصول خاص در نظر گرفته میشود.
این هزینهها شامل هزینههای مستقیم و غیرمستقیم مربوط به تولید محصول میشوند.
هزینههای مستقیم شامل هزینههای مواد اولیه، کارگری، و سایر هزینههای مستقیم تولید هستند.
هزینههای غیرمستقیم شامل هزینههای مدیریت، نگهداری تجهیزات، هزینههای رفاهی، هزینههای حمل و نقل، و مالیات هستند.
اهداف بودجه تولید عبارتند از:
– برآورد هزینههای لازم برای تولید محصول
– برآورد کردن محصولات تولیدی و پیش بینی فروش آنها
– برآورد سود قابل انتظار از فروش محصولات
– بهبود کارایی تولید و کاهش هزینههای تولید
بودجه تولید یکی از جزء مهم حسابداری صنعتی است که در بسیاری از شرکتها برای مدیریت بهینه هزینهها و بهبود کیفیت تولید، استفاده میشود.
بودجه خرید مواد
به مجموع هزینههایی اطلاق میشود که برای خرید مواد اولیه و لوازم مورد نیاز برای تولید محصولات در نظر گرفته میشود.
بودجه خرید مواد شامل هزینههایی است که برای خرید مواد از تأمینکنندگان مختلف، شامل تأمینکنندگان داخلی و خارجی، پرداخت میشود.
بودجه خرید مواد در حسابداری صنعتی دارای اهداف زیر است:
– برآورد کردن هزینههای لازم برای خرید مواد اولیه و لوازم مورد نیاز
– برآورد حجم موادی که باید خریداری شود
– برآورد قیمتهای مواد در بازار و پیشبینی تغییرات آنها
– برآورد کردن زمان تحویل مواد اولیه و لوازم مورد نیاز
– ارزیابی و مقایسه تأمینکنندگان مختلف بر اساس کیفیت، قیمت و زمان تحویل
بودجه خرید مواد یکی از جزء مهم حسابداری صنعتی است که در بسیاری از شرکتها برای مدیریت بهینه هزینهها و تضمین تأمین مواد اولیه برای تولید، استفاده میشود.
بودجه هزینههای فروش
در حسابداری صنعتی، بودجه هزینههای فروش به مجموع هزینههایی اطلاق میشود که برای تبلیغات، بازاریابی، نگهداری مشتریان و سایر هزینههای مربوط به فروش و بازاریابی محصولات در نظر گرفته میشود.
هزینههای فروش شامل هزینههای تبلیغات، هزینههای واسطهگری، هزینههای لجستیک، هزینههای تحویل محصولات، هزینههای پشتیبانی و خدمات مشتری و سایر هزینههای مربوط به فروش و بازاریابی محصولات است.
اهداف بودجه هزینههای فروش عبارتند از:
– برآورد کردن هزینههای لازم برای بازاریابی و فروش محصولات
– برآورد میزان فروش محصولات و درآمدهای حاصل از آنها
– برآورد کردن سود قابل انتظار از فروش محصولات
– بهبود کیفیت خدمات پس از فروش و ارائه خدمات به مشتریان به صورت بهینه
بودجه هزینههای فروش یکی از جزء مهم حسابداری صنعتی است که در بسیاری از شرکتها برای مدیریت بهینه هزینهها و بهبود عملکرد فروش، استفاده میشود.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش توسط مدرس سید پوریا نظافت.
بودجه هزینه های اداری
در حسابداری صنعتی، بودجه هزینه های اداری به مجموعه هزینه هایی گفته میشود که به منظور مدیریت و نگهداری عملکرد شرکت در بخشهای مختلف آن، انجام میشود.
این هزینهها عبارتند از:
۱- حقوق و دستمزد کارکنان دفتری
۲- هزینههای رفت و آمد پرسنل دفتری
۳- هزینههای تأمین وسایل مصرفی دفتری (مانند کاغذ، تونر پرینتر و …)
۴- هزینههای اجاره محل دفتری
۵- هزینههای برق، گاز، آب و سایر خدمات اداری
۶- هزینههای تأمین تجهیزات و فناوری اطلاعات دفتری
بودجه هزینه های اداری در حسابداری صنعتی، در قالب یک جدول بودجهبندی صورت میگیرد که در آن از هر بخش مجموعه ای از هزینهها جداگانه در نظر گرفته میشود تا به صورت دقیق تر، پایبند تر و کارآمدتری بتوان از منابع مالی شرکت استفاده کرد.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش با تدریس سید پوریا نظافت.
نقطه بی تفاوتی فروش (Break-even point)
در حسابداری صنعتی به میزان فروشی گفته میشود که هزینههای تولید و سایر هزینههای شرکت (مانند هزینههای اداری، بازاریابی و…) به طور دقیق با درآمد حاصل از فروش محصول یا خدمات برابر میشود.
به عبارت دیگر، نقطه بی تفاوتی فروش، زمانی است که هیچ سود و زیانی به دست نمیآید.
برای محاسبه نقطه بی تفاوتی فروش، باید ابتدا هزینههای ثابت و متغیر شرکت را در نظر گرفت و سپس با توجه به قیمت فروش و هزینه تمام شده محصول، مقدار فروش لازم برای دستیابی به نقطه بی تفاوتی را محاسبه کرد.
محاسبه نقطه بی تفاوتی فروش در حسابداری صنعتی بسیار مهم است، زیرا با شناخت دقیق این نقطه، میتوان برای طراحی استراتژیهای مناسب در حوزه قیمت گذاری، تولید و بازاریابی بهتر تصمیم گرفت و میزان سودآوری شرکت را بهبود بخشید.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش کامل ترین دوره آموزشی حسابداری صنعتی سید پوریا نظافت.
مدل هزینه فرصت از دست رفته (Opportunity Cost Model)
یک مفهوم در حسابداری صنعتی است که به میزان درآمدی اشاره دارد که در نتیجه عدم استفاده از منابع و فرصتهای موجود، از دست میرود.
به طور دقیقتر، هزینه فرصت از دست رفته برابر با سودی است که میتوانست به دست آورد، اگر به جای استفاده از منابع برای یک فعالیت، به فعالیت دیگری پرداخته شده بود.
برای مثال، فرض کنید یک شرکت دارای ماشین آلاتی است که همچنان در حال استفاده هستند و درآمدی را تأمین میکنند.
اگر این شرکت تصمیم بگیرد که یک ماشین جدید خریداری کند، هزینه این ماشین باید به عنوان هزینه فرصت از دست رفته در نظر گرفته شود، زیرا این شرکت با استفاده از منابع خود میتوانست درآمد بیشتری داشته باشد.
به عنوان یک مثال دیگر، فرض کنید شخصی تصمیم بگیرد که به جای کسب دانشگاهی، به کار بپردازد و درآمدی را از راه کارش به دست آورد. هزینه فرصت از دست رفته در این مثال معادل با هزینه دانشگاه است که در صورت حضور در دانشگاه، این شخص میتوانست از فرصت کسب دانش و تواناییهای بیشتری برخوردار شود.
بهطورکلی، مدل هزینه فرصت از دسترفته در حسابداری صنعتی برای تصمیمگیریهای مربوط به سرمایهگذاری، قیمتگذاری، تولید و… بسیار مهم است زیرا با در نظر گرفتن تمامی هزینههای مرتبط با یک فعالیت، میتوان بهترین تصمیم را در هر زمینهای گرفت.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش با ارزش ترین ترین دوره آموزشی حسابداری صنعتی سید پوریا نظافت.
بودجهبندی سرمایهای
بودجهبندی سرمایهای یک فرآیند مهم در حسابداری صنعتی است که به تخصیص منابع مالی جهت خرید داراییهای ثابت و تجهیزات، ساخت و ساز، توسعه فناوری و… اختصاص داده میشود.
به عبارت دیگر، بودجهبندی سرمایهای به تخصیص منابع مالی به فعالیتهای جدید یا تغییرات در فعالیتهای موجود اختصاص داده میشود.
برای بودجهبندی سرمایهای ابتدا باید هدف و استراتژی شرکت را مشخص کرد و سپس نیازهای مالی مربوط به آن را تخمین زده و منابع مالی لازم را برای تحقق آن تامین کرد.
مهمترین اجزا در بودجهبندی سرمایهای عبارتاند از:
۱- خرید داراییهای ثابت: مانند خرید ماشین آلات، تجهیزات، ساختمان و…
۲- توسعه فناوری: مانند خرید و نصب سیستمهای جدید کامپیوتری، بروزرسانی نرمافزارها، تحقیق و توسعه در زمینه فناوری و…
۳- ساخت و ساز: مانند ساخت و ساز انبار، دفتر، کارخانه و…
۴- تغییرات در فعالیتهای موجود: مانند بهروزرسانی خط تولید، بازآفرینی محصولات، بهروزرسانی و ایجاد رسانههای تبلیغاتی و…
در عمل، بودجهبندی سرمایهای به صورت یک جدول بودجهبندی طرحریزی شده با استفاده از نرمافزارها و ابزارهای مالی صورت میگیرد.
با داشتن بودجهبندی سرمایهای دقیق، میتوان هزینههای ضروری را پیشبینی کرده و با برنامهریزی مناسب، از بهرهوری بیشتری در استفاده از منابع مالی شرکت برخوردار شد.
برآورد گردش وجوه نقد
یکی از مهمترین مسائل حسابداری صنعتی است که به منظور بررسی وضعیت مالی شرکت و پیشبینی توانایی شرکت در پرداخت بدهیهایش انجام میشود.
در واقع، گردش وجوه نقد به موجودی پول نقد و معادلات قدیم و جدید آن در یک دوره خاص اشاره دارد.
برای برآورد گردش وجوه نقد، بهتر است از روشهای مختلفی استفاده شود.
یکی از روشهای مهم برآورد گردش وجوه نقد، استفاده از گزارش جریان وجوه نقد است. در این روش، فعالیتهای مالی شرکت در یک دوره مشخص مورد بررسی قرار میگیرد و جریان نقدی که در هر یک از فعالیتها به دست آمده است، با هم جمع شده و گردش وجوه نقد در آن دوره تعیین میشود.
روش دیگر برای برآورد گردش وجوه نقد، استفاده از نقطه تعادل گردش وجوه نقد است.
در این روش، مبلغ پول نقدی که برای پرداخت بدهیها نیاز است با موجودی پول نقد شرکت مقایسه شده و تلاش میشود تا در صورت لزوم، مبلغ پول نقد بهینه برای حفظ گردش وجوه نقد در شرکت تعیین شود.
در هر صورت، برآورد گردش وجوه نقد بسیار مهم است و به شرکت کمک میکند تا بتواند خطرات مالی را از پیش بینی کرده و برای مدیریت آنها برنامهریزی مناسبی داشته باشد.
بهای خالص سرمایهگذاری (Net Present Value)
بهای خالص سرمایهگذاری (Net Present Value) یکی از مهمترین شاخصهای بررسی سودآوری یک پروژه یا فعالیت است.
خالص سرمایهگذاری نشان میدهد که آیا سرمایهگذاری در یک پروژه با سودآوری مناسب و بالاتر از هزینه سرمایهگذاری است یا خیر.
برای محاسبه بهای خالص سرمایهگذاری، ابتدا باید جریان وجوه نقدی آینده را تخمین بزنید و سپس این جریان وجوه نقدی آینده را با ارزش حال نقدی آن جمع کنید و دو مقدار را از هم کم کنید.
در ادامه توضیحات بیشتری راجع به این موضوع آمده است:
۱- ابتدا باید جریان وجوه نقدی آینده را تخمین بزنید. برای این کار، باید جریان وجوه نقدی آینده را برای هر دوره محاسبه کنید.
۲- سپس باید نرخ بهرهبرداری مناسب را انتخاب کنید.
این نرخ به عنوان نرخ تخمینی بازده پروژه استفاده میشود.
۳- در مرحله بعد، باید ارزش حال نقدی جریان وجوه نقدی آینده را محاسبه کنید.
برای این کار، باید هر جریان وجوه نقدی آینده را با توجه به نرخ بهرهبرداری مناسب، به ارزش حال نقدی تبدیل کنید و سپس تمامی ارزشهای حال نقدی را با هم جمع کنید.
۴- در مرحله آخر، باید جمع ارزش حال نقدی جریان وجوه نقدی آینده را با هزینه اولیه سرمایهگذاری کم کنید.
این عملیات باعث میشود تا بهای خالص سرمایهگذاری به دست آید.
به طور خلاصه، فرمول محاسبه بهای خالص سرمایهگذاری به صورت زیر است:
NPV = -Initial Investment + Σ (Cash Flow / (1 + r) ^ t)
در این فرمول، NPV بهای خالص سرمایهگذاری، Initial Investment هزینه اولیه سرمایهگذاری، Cash Flow جریان وجوه نقدی آیینده، r نرخ بهرهبرداری، و t زمان در دوره مورد نظر است.
ارزیابی مخارج سرمایهای
در حسابداری صنعتی، به معنای بررسی هزینههایی است که شرکت برای سرمایهگذاری در داراییها و پروژههای مختلف صورت میدهد.
بررسی مخارج سرمایهای از جمله موضوعاتی است که در فرآیند بودجهبندی سرمایهای و تصمیمگیریهای استراتژیک شرکت بسیار مهم است.
برای ارزیابی مخارج سرمایهای، باید هزینههای مستقیم و غیرمستقیم لازم برای خرید داراییها و تجهیزات، ساخت و ساز، نصب و راهاندازی و… را محاسبه کرد.
همچنین، هزینههایی که برای توسعه فناوری، تحقیق و توسعه، بازآفرینی، تغییرات در فعالیتهای موجود و… صورت میگیرد را نیز باید محاسبه کرد.
بعد از محاسبه هزینههای سرمایهای، باید بررسی شود که آیا پروژه یا فعالیتی که قرار است در آن سرمایهگذاری شود، با سرمایهگذاری صورت گرفته مطابقت دارد و به خوبی باعث سودآوری شرکت خواهد شد یا خیر.
برای این کار، شاخصهایی مانند بهای خالص سرمایهگذاری (NPV)، بازده سرمایهگذاری (ROI) و بازگشت سرمایه (Payback Period) به کار گرفته میشوند.
در نهایت، برای ارزیابی مخارج سرمایهای، باید توجه داشت که هزینههای سرمایهای برای پروژهها و فعالیتهای مختلفی ممکن است متفاوت باشد.
بنابراین، در هر حالت، باید معیارهای مناسب مانند بازده سرمایهگذاری، ریسک سرمایهگذاری و فرصتهای رقابتی با استفاده از اطلاعات موجود در دسترس، برای تصمیمگیریهای بهینه استفاده کرد.
روشهای مختلفی ارزیابی مخارج سرمایهای
روشهای مختلفی برای ارزیابی مخارج سرمایهای در حسابداری صنعتی وجود دارد که بهتر است با هر یک آشنا شویم. در ادامه، به برخی از این روشها اشاره شده است:
۱- بازگشت سرمایه (Payback Period):
در این روش، زمانی که هزینه سرمایهگذاری با درآمد حاصل از پروژه یا فعالیت برابر میشود، محاسبه میشود.
این روش عموماً برای پروژههایی با عمر مفید کوتاه و خطر کم بهکار میرود.
۲- بازده سرمایهگذاری (ROI):
در این روش، سود حاصل از سرمایهگذاری به علاوه هزینه سرمایهگذاری، تقسیم بر هزینه سرمایهگذاری میشود.
این روش عموماً برای پروژههایی با عمر مفید طولانیتر بهکار میرود.
۳- بهای خالص سرمایهگذاری (NPV):
در این روش، جریان وجوه نقدی پروژه برای دوره زمانی معینی تخمین زده شده و با توجه به نرخ بهرهبرداری، ارزش حال نقدی آن محاسبه میشود. سپس هزینه سرمایهگذاری کم شده و بهای خالص سرمایهگذاری به دست میآید.
۴- نرخ بازگشت داخلی (IRR):
در این روش، نرخی که ارزش حال نقدی جریان وجوه نقدی پروژه برابر صفر میشود، محاسبه میشود. این روش معمولاً در پروژههایی با چندین جریان وجوه نقدی بهکار میرود.
۵- ریسک سرمایهگذاری:
ریسک سرمایهگذاری در زمان تصمیمگیری درباره سرمایهگذاری، به عنوان مهمترین فاکتور در نظر گرفته میشود. بنابراین، عواملی مانند عمر مفید پروژه، تقاضای بازار، رقابتها و… بررسی شده و برای محاسبه ریسک سرمایهگذاری استفاده میشود.
در کل، ارزیابی مخارج سرمایهای، یک فرآیند پیچیده است و به دانش و تجربه در حسابداری، مالی و مدیریت نیاز دارد. این فرآیند باید با توجه به شرایط خاص هر شرکت و پروژه، صورت گیرد.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش با کیفیت ترین دوره آموزشی حسابداری صنعتی سید پوریا نظافت.
تکنیک دوره بازیافت سرمایه (Payback Period)
تکنیک دوره بازیافت سرمایه (Payback Period)، یکی از روشهای ساده و محبوب برای ارزیابی مخارج سرمایهای در حسابداری صنعتی است.
با این حال، این روش نقاط ضعف خاص خود را دارد که به شرح زیر میباشد:
۱- بیتوجهی به مقدار سود:
روش دوره بازگشت سرمایه، فقط توجه به زمان لازم برای بازیافت سرمایه دارد و به ارزش زمانی پروژه پاسخ نمیدهد. بنابراین، این روش از نظر ارزشآفرینی و سودآوری، ناکام است.
۲- عدم توجه به جریان وجوه نقدی:
در روش دوره بازگشت سرمایه، فقط زمان بازگشت سرمایه در نظر گرفته میشود و جریان وجوه نقدی در دورههای آینده، در نظر گرفته نمیشود.
بنابراین، این روش عملکرد مناسبی در پروژههای با جریان وجوه نقدی متفاوت دارد.
۳- نادیده گرفتن نرخ بهره:
روش دوره بازگشت سرمایه، نرخ بهره سرمایهگذاری که بسیار مهم است، را نادیده میگیرد.
بنابراین، این روش برای پروژههایی با نرخ بهره متفاوت، قابل اعتماد نیست.
۴- عدم توجه به طول عمر دارایی:
در روش دوره بازگشت سرمایه، عمر مفید داراییها در نظر گرفته نمیشود.
بنابراین، این روش در پروژههایی با عمر مفید کم یا زیاد، خطا دارد.
در کل، روش دوره بازگشت سرمایه، یکی از روشهای ساده و محبوب در ارزیابی مخارج سرمایهای است، اما برای پروژههای بزرگ و پیچیده، ناکافی است.
بنابراین، بهتر است از روشهای دیگر مانند بهای خالص سرمایهگذاری (NPV) و نرخ بازگشت داخلی (IRR) نیز استفاده شود تا بتوان به بهترین تصمیمات سرمایهگذاری دست یافت.
تکنیک نرخ بازده حسابداری (Accounting Rate of Return)
تکنیک نرخ بازده حسابداری (Accounting Rate of Return) یکی از روشهای سنجش سودآوری یک پروژه است.
در این روش، نرخ بازگشت سالانه بر مبنای سرمایهگذاری اولیه پروژه و سود سالانه آن به صورت ساده محاسبه میشود. برای محاسبه نرخ بازده حسابداری، ابتدا سود سالانه پس از کسر هزینههای سالانه به دست میآید، سپس این مقدار بر سرمایهگذاری اولیه پروژه تقسیم میشود و در نهایت باضرب 100 درصد، نرخ بازده حسابداری به دست میآید.
فرمول نرخ بازده حسابداری به شکل زیر است:
ARR = (سود سالانه – هزینههای سالانه) ÷ سرمایهگذاری اولیه × 100%
استفاده از این روش میتواند در تصمیمگیریهای مربوط به انتخاب پروژههای سرمایهگذاری مفید باشد، اما باید توجه داشت که این روش در مقایسه با سایر روشهای سنجش سودآوری، نسبت به بزرگی پروژه و طولانی مدت بودن آن، دقت کمتری دارد.
تکنیک نرخ بازده حسابداری
استفاده از تکنیک نرخ بازده حسابداری به دلیل محاسبات ساده و قابل فهم آن، برای سنجش سودآوری پروژههای سرمایهگذاری کوتاه مدت، میتواند مفید باشد.
با این حال، در پروژههای سرمایهگذاری بلند مدت، استفاده از این روش با معایب زیر همراه است:
1- عدم توجه به زمان ارزش پول:
در این روش، تمام پولها در طول دوره سرمایهگذاری مساوی فرض میشوند و این باعث عدم توجه به ارزش زمانی پول در طول دوره سرمایهگذاری میشود.
در نتیجه، بازده حسابداری محاسبه شده، ارزش واقعی سودآوری پروژه را نشان نمیدهد.
2- نادیده گرفتن هزینههای غیر مستقیم:
این روش تنها به هزینهها و درآمدهای مستقیم پروژه توجه دارد و هزینههای غیر مستقیم مانند هزینههای نگهداری و تعمیرات در نظر گرفته نمیشود.
در نتیجه، با استفاده از این روش ممکن است که به ظاهر یک پروژه سودآور، در عمل، هزینهبر شود.
3- عدم بررسی فرضیات:
محاسبه بازده حسابداری بر اساس فرضیاتی انجام میشود که ممکن است در زمان عملیات پروژه تغییر کنند.
این روش عدم قطعیت را در صورت شناسایی تفاوتهای ابتدایی و پایانی پروژه ایجاد میکند.
4- عدم توجه به مخاطرات:
این روش در محاسبه بازده سرمایهگذاری، به مخاطرات مرتبط با پروژه توجه نمیکند.
در نتیجه، ممکن است که پروژه با بالاترین بازده حسابداری، مخاطرات بیشتری نسبت به پروژههای دیگر داشته باشد.
شاخص ارزش فعلی (Current Ratio)
یکی از شاخصهای مهم حسابداری صنعتی است که نسبت داراییهای جاری یک شرکت به بدهیهای جاری آن شرکت را نشان میدهد.
با توجه به این که داراییهای جاری شامل داراییهایی هستند که در مدت کوتاه، به نقدینگی و تبدیل شدن قابلیت دارند، شاخص ارزش فعلی قابل استفاده در سنجش توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای جاری خود است.
فرمول شاخص ارزش فعلی به شکل زیر است:
Current Ratio = داراییهای جاری / بدهیهای جاری
شاخص ارزش فعلی باید عددی بین ۱ تا ۲ باشد تا نشان دهنده توانایی قابل قبول شرکت در پرداخت بدهیهای جاری خود باشد.
اگر شاخص کمتر از ۱ باشد، به معنی این است که شرکت در معرض خطر قرار دارد که بدهیهای جاری خود را پرداخت نکند.
اگر شاخص بیشتر از ۲ باشد، به معنی این است که شرکت دارای داراییهای جاری زیادی نسبت به بدهیهای جاری خود است و به سرمایهگذاران، سودآوری کافی را نمیتواند ارائه دهد.
مزیت استفاده از شاخص ارزش فعلی در حسابداری صنعتی، آن است که این شاخص ساده و قابل فهم است و توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای جاری خود را به خوبی نشان میدهد.
با این حال، باید توجه داشت که استفاده از یک شاخص به تنهایی کافی نیست و باید با توجه به شرایط خاص هر شرکت، از ترکیبی از شاخصها برای سنجش روند عملکرد آن استفاده کرد.
شاخص سودآوری (Profitability Ratio)
شاخص سودآوری (Profitability Ratio) یکی از شاخصهای مهم حسابداری صنعتی است که به دست آوردن درصد سود بر روی فروش یا داراییهای یک شرکت کمک میکند.
این شاخص توانایی شرکت در تولید سود را نشان میدهد و با استفاده از آن میتوان عملکرد مالی شرکت در یک دوره زمانی خاص را مقایسه کرد.
در بخشی از شاخصهای سودآوری، سود به دو صورت مختلف محاسبه میشود:
1- درصد سود ناخالص (Gross Profit Margin):
نشان دهنده تفاوت بین درآمد حاصل از فروش و هزینههای مستقیم مرتبط با آن فروش است.
فرمول آن به صورت زیر است:
Gross Profit Margin = (فروش – هزینههای مستقیم) / فروش × 100%
2- درصد سود خالص (Net Profit Margin):
نشان دهنده سود حاصل از فروش پس از کسر تمام هزینههای مرتبط با فروش، هزینههای مالی و سایر هزینههای شرکت است. فرمول آن به صورت زیر است:
Net Profit Margin = سود خالص / فروش × 100%
استفاده از شاخص سودآوری در حسابداری صنعتی برای بررسی عملکرد مالی شرکت میتواند بسیار مفید باشد، اما باید توجه داشت که این شاخص به تنهایی کافی نیست و باید با استفاده از دیگر شاخصهای حسابداری صنعتی، مانند شاخصهای نقدی و نسبتهای مالی، برای بهترین تحلیل عملکرد مالی شرکت استفاده شود.
نرخ بازده داخلی (Internal Rate of Return)
نرخ بازده داخلی (Internal Rate of Return) یا IRR، یکی از روشهای سنجش سودآوری پروژههای سرمایهگذاری است که نرخ بهرهای است که سرمایهگذاری در پروژه، به دست میآید.
به عبارت دیگر، IRR نرخ بهرهای است که با سرمایهگذاری در پروژه، مجموع همه جریانهای نقدی آن برابر با صفر میشود.
برای محاسبه نرخ بازده داخلی، باید با فرض یک نرخ بهره مورد نیاز، تمامی جریانهای نقدی پروژه در اندازههای زمانی متفاوت، به ارزش فعلی تبدیل شده و با جمع کردن آنها، مجموع ارزش حال حاضر پروژه به دست آید.
سپس با تغییر نرخ بهره مورد نیاز، تا زمانی که مجموع ارزش حال حاضر به صفر برسد، IRR به دست میآید.
فرمول محاسبه نرخ بازده داخلی به شکل زیر است:
NPV = Σ (جریان نقدی / (1+IRR)^n) – سرمایهگذاری اولیه = 0
استفاده از نرخ بازده داخلی در حسابداری صنعتی، برای تحلیل و ارزیابی پروژههای سرمایهگذاری بسیار مفید است.
با استفاده از این روش، میتوان ارزش واقعی پروژه را ارزیابی کرد و در مقایسه با سایر پروژهها، بهترین گزینه را برای سرمایهگذاری انتخاب کرد.
نرخ بازده داخلی (IRR)
استفاده از نرخ بازده داخلی (IRR) در برخی موارد میتواند به مشکلاتی منجر شود، به طوری که برای تحلیل و ارزیابی پروژههای سرمایهگذاری، به تنهایی کافی نباشد.
برخی از معایب IRR عبارتند از:
1. وجود چندین ریشه:
در برخی موارد، جریانهای نقدی پروژه ممکن است به گونهای باشد که بیش از یک نرخ بازده داخلی داشته باشند، به عبارت دیگر، چندین ریشه وجود داشته باشد. در این صورت، محاسبه IRR برای تحلیل پروژههای سرمایهگذاری کارآمد نخواهد بود.
2. عدم محاسبه ریسک
IRR فقط به عنوان یک شاخص برای سنجش سودآوری پروژه استفاده میشود و در نظر گرفتن عوامل خطر و ریسک پروژه، در محاسبه آن لحاظ نمیشود.
3. عدم تضمین بازگشت سرمایه:
IRR فقط به عنوان یک شاخص برای سودآوری پروژه استفاده میشود و نمیتواند تضمین کند که سرمایه سرمایهگذار در پروژه بازگشت داده شود.
4. مشکلات در مقایسه پروژههای مختلف:
بعضی از پروژهها ممکن است به دلیل ساختار مالی خود، نرخ بازده داخلی نامناسبی داشته باشند و این امر مانع مقایسه شدن بین پروژههای مختلف با IRR متفاوت میشود.
به طور کلی، برای تحلیل و ارزیابی پروژههای سرمایهگذاری، بهتر است از چندین شاخص و روش مختلف استفاده شود تا تصمیمات بهتری در خصوص سرمایهگذاری بگیرید.
تجزیه و تحلیل انحرافات فروش
تجزیه و تحلیل انحرافات فروش یکی از روشهای مهم در حسابداری صنعتی است که به مدیران کمک میکند تا با بررسی علل افزایش یا کاهش فروش، ارزیابی دقیقتری از عملکرد شرکت خود داشته باشند.
برای این منظور، میتوان از روشهای زیر استفاده کرد:
1- تحلیل افزایش یا کاهش فروش در دوره مقایسه:
در این روش، فروش در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد افزایش یا کاهش فروش به دست میآید. سپس با بررسی عواملی مانند تغییرات در بازار، تغییرات در نوع محصولات و تغییرات در روشهای فروش، میتوان علل افزایش یا کاهش فروش را شناسایی کرد.
2- تحلیل تغییرات در سهم بازار:
در این روش، سهم بازار شرکت در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد تغییرات آن به دست میآید.
با بررسی عواملی مانند رقابت با شرکتهای دیگر، تغییرات در نوع محصولات و تغییرات در روشهای فروش، میتوان علل افزایش یا کاهش سهم بازار را شناسایی کرد.
3- تحلیل تغییرات در نرخ تبدیل فروش:
در این روش، نرخ تبدیل فروش به خریداری یا خردهفروشی محصولات در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد تغییرات آن به دست میآید.
با بررسی عواملی مانند افزایش قیمت محصولات، تغییرات در تبلیغات و تغییرات در روشهای فروش، میتوان علل افزایش یا کاهش نرخ تبدیل فروش را شناسایی کرد.
در نهایت، با استفاده از تحلیل انحرافات فروش و شناسایی علل افزایش یا کاهش فروش، مدیران میتوانند تغییرات لازم را در روشهای فروش شرکت خود ایجاد کنند و بهبود عملکرد شرکت را دنبال کنند.
دوره حسابداری صنعتی مالیچی باش با بهترین شیوه آموزشی تدریس شده است.
انحرافات سود ناخالص
انحرافات سود ناخالص در حسابداری صنعتی به معنای تفاوت بین سود ناخالص واقعی شرکت با سود ناخالص پیشبینیشده است.
برای تجزیه و تحلیل این انحرافات، میتوان از روشهای زیر استفاده کرد:
1- تحلیل افزایش یا کاهش سود ناخالص:
در این روش، سود ناخالص در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد افزایش یا کاهش سود ناخالص به دست میآید.
سپس با بررسی عواملی مانند تغییرات در قیمت فروش محصولات، تغییرات در هزینههای تولید و تغییرات در هزینههای عملیاتی، میتوان علل افزایش یا کاهش سود ناخالص را شناسایی کرد.
2- تحلیل انحرافات در هزینهها:
در این روش، هزینههای تولید و هزینههای عملیاتی در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد افزایش یا کاهش هر یک به دست میآید.
با بررسی عواملی مانند تغییرات در هزینههای نیروی انسانی، تغییرات در هزینههای مواد اولیه و تغییرات در هزینههای زیرساختی، میتوان علل افزایش یا کاهش هزینهها را شناسایی کرد.
3- تحلیل انحرافات در فعالیتهای سرمایهگذاری:
در این روش، فعالیتهای سرمایهگذاری در دوره جاری با سال قبل مقایسه میشود و درصد افزایش یا کاهش هر یک به دست میآید.
با بررسی عواملی مانند تغییرات در سرمایهگذاری در پروژهها، تغییرات در سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و تغییرات در سرمایهگذاری در داراییهای نامشهود، میتوان علل افزایش یا کاهش سود ناخالص را شناسایی کرد.
در نهایت، با استفاده از تحلیل انحرافات سود ناخالص و شناسایی علل افزایش یا کاهش آن، مدیران میتوانند تغییرات لازم را در روشهای تولید و عملکرد شرکت خود ایجاد کنند و بهبود عملکرد شرکت را دنبال کنند.
در دوره حسابداری صنعتی با مباحث انحرافات آشنا خواهیم شد.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت یا Activity Based Costing (ABC)
هزینه یابی بر مبنای فعالیت یا Activity Based Costing (ABC) یک روش هزینه یابی است که در آن، هزینهها بر اساس فعالیتهای اصلی شرکت به دست میآیند.
این روش، با تمرکز بر فعالیتهای اصلی شرکت، به مدیران کمک میکند تا عواملی مانند هزینههای اضافی و غیرضروری را شناسایی کرده و در نتیجه هزینهها را کاهش دهند.
برای انجام هزینه یابی بر مبنای فعالیت، مراحل زیر را میتوان دنبال کرد:
1- شناسایی فعالیتهای اصلی شرکت:
در این مرحله، فعالیتهای اصلی شرکت شناسایی میشوند، که شامل فعالیتهای تولید، فروش و خدمات پس از فروش میشوند.
2- شناسایی منابع مورد استفاده در هر فعالیت:
در این مرحله، منابع مورد استفاده در هر فعالیت شناسایی میشوند، که شامل نیروی انسانی، ماشینآلات، مواد اولیه و غیره میشوند.
3- تخصیص هزینههای به هر فعالیت:
در این مرحله، هزینهها به هر فعالیت تخصیص داده میشوند.
به عنوان مثال، هزینههای مربوط به پرداخت حقوق کارکنان به فعالیت تولید و هزینههای مربوط به تبلیغات به فعالیت فروش تخصیص داده میشوند.
4- تخصیص هزینههای هر فعالیت به هزینههای محصول:
در این مرحله، هزینههای هر فعالیت به هزینههای محصول تخصیص داده میشوند.
به عنوان مثال، هزینههای مربوط به فعالیت تولید برای هر محصول شناسایی شده و به هزینههای تمام شده آن محصول اضافه میشوند.
با استفاده از هزینه یابی بر مبنای فعالیت، مدیران میتوانند به دقت هزینههای شرکت را تخمین زده و عواملی مانند هزینههای اضافی و غیرضروری را شناسایی کرده و در نتیجه هزینههای خود را کاهش دهند.
در دوره حسابداری صنعتی با مباحث هزینه یابی به خوبی آشنا می شوید.
تعدیلات پایان دوره
تعدیلات پایان دوره به عنوان بخشی از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت، برای تعیین هزینههای واقعی در دوره حسابداری استفاده میشود.
این تعدیلات شامل تعدیلات هزینه، تعدیلات بازده و تعدیلات دارایی هستند.
1- تعدیلات هزینه:
در این نوع تعدیلات، هزینههایی که در دوره جاری پرداخت شدهاند و به دوره بعدی مربوط میشوند، به دوره جاری تعدیل میشوند.
به عنوان مثال، هزینههای بیمه پرداختی برای دوره بعد، به دوره جاری تعدیل میشوند.
2- تعدیلات بازده:
در این نوع تعدیلات، هزینههایی که در دوره جاری صرف شدهاند و به دوره قبلی مربوط میشوند، به دوره جاری تعدیل میشوند.
به عنوان مثال، هزینههای تبلیغات در دوره قبل به دوره جاری تعدیل میشوند.
3- تعدیلات دارایی:
در این نوع تعدیلات، هزینههای مربوط به داراییهایی که در دوره جاری خریداری شدهاند و باید به صورت متوسط در چند دوره آینده استفاده شوند، به دورههای آتی تعدیل میشوند.
به عنوان مثال، هزینههای تجهیزات جدید در دوره جاری به صورت متوسط در چند دوره آینده استفاده میشوند و همانند هزینههای سایر داراییها تعدیل میشوند.
با استفاده از تعدیلات پایان دوره، میتوان هزینههای واقعی در دوره جاری را به دقت تعیین کرد و از ایجاد اختلافات بین دورهای جلوگیری کرد.
دوره حسابداری صنعتی توسط سید پوریا نظافت ارائه می شود.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت
استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت، دارای مزایا و فواید زیادی است که به شرح زیر میباشد:
1- تخصیص دقیق هزینهها:
با استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت، هزینهها به صورت دقیق و بر اساس فعالیتهای انجام شده در شرکت تخصیص داده میشوند.
این قابلیت به مدیران کمک میکند تا هزینهها را به دقت تخمین بزنند و برنامهریزی برای کاهش هزینهها را انجام دهند.
2- شناسایی عوامل افزایش هزینهها:
سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت، به مدیران کمک میکند تا عواملی مانند هزینههای اضافی و غیرضروری را شناسایی و از بین ببرند.
به عنوان مثال، با شناسایی فعالیتهایی که هزینه بالایی دارند، مدیران میتوانند بهبود عملکرد شرکت را دنبال کنند.
3- افزایش بهره وری:
با تخصیص دقیق هزینهها به فعالیتهای مربوطه، مدیران میتوانند بهبود عملکرد شرکت را دنبال کرده و بهره وری را افزایش دهند.
به عنوان مثال، با شناسایی فعالیتهای بازده پایین، مدیران میتوانند برنامههایی را پیاده کنند که منجر به بهبود عملکرد شرکت شوند.
4- افزایش دقت در تخمین سود:
با تخصیص دقیق هزینهها به فعالیتهای مربوطه، مدیران میتوانند به دقت بیشتری سود را تخمین بزنند و از نتایج دقیقتری برای برنامهریزی استفاده کنند.
5- بهبود تصمیم گیری:
با تخصیص دقیق هزینهها به فعالیتهای مربوطه، مدیران میتوانند تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند و در نتیجه بهبود عملکرد شرکت را دنبال کنند.
در کل، استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت، به مدیران کمک میکند تا برنامهریزی مناسبی برای بهبود عملکرد شرکت داشته باشند و بهترین تصمیمات را بگیرند.
در دوره حسابداری صنعتی به خوبی با حسابداری صنعتی آشنا خواهید شد.
دوره آموزشی حسابداری بهای تمام شده (Total Cost Accounting)
یک رویکرد در حسابداری است که از سال های 1950 میلادی به عنوان یک روش برای محاسبه هزینه های تولید در صنایع مختلف به کار گرفته شده است.
این روش، با به کارگیری اطلاعات بیشتری نسبت به سایر روش های حسابداری، اجازه می دهد تا هزینه های واقعی تولید را به دقت بیشتری محاسبه کرد.
با استفاده از این روش، می توانید هزینه های مستقیم و غیر مستقیم را برای محصولات خود محاسبه کرده و هزینه های بیشتری را به دقت بیشتری پیگیری کنید.
در این دوره، شما با تئوری های پشتیبانی از حسابداری بهای تمام شده و چگونگی استفاده از آن در تولید و مدیریت هزینه ها آشنا خواهید شد.
همچنین، در این دوره به محاسبه و تفسیر هزینه های تولید، تعیین قیمت محصولات و پیش بینی هزینه های آتی کمک می شود.
ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
ویژگی های دوره حسابداری صنعتی (Total Cost Accounting)
دارای ویژگی های مختلفی است که شامل موارد زیر می شود:
1- دسترسی به تئوری های پشتیبانی از حسابداری بهای تمام شده
2- آشنایی با اصطلاحات حسابداری بهای تمام شده
3- آموزش مفاهیم پایه حسابداری بهای تمام شده
4- نحوه محاسبه هزینه های تولید
5- روش های تعیین قیمت محصولات با استفاده از حسابداری بهای تمام شده
6- پیش بینی هزینه های آتی با استفاده از حسابداری بهای تمام شده
همچنین، دوره آموزشی حسابداری بهای تمام شده به شما کمک می کند تا توانایی های مورد نیاز برای اجرای این روش در سازمان خود را بهبود بخشید و برای مدیریت بهتر هزینه ها آماده شوید.
تولید به هنگام (Just In Time)
یک روش مدیریت تولید است که در آن، محصولات فقط در زمانی تولید میشوند که لازم است.
به عبارت دیگر، تولید این محصولات بر اساس نیاز مشتری و با توجه به تقاضای بازار صورت میگیرد.
روش Just In Time در هدف کاهش هزینهها، به حفظ کیفیت محصول و بهبود زمان تحویل محصولات میپردازد.
در این روش، مواد اولیه و قطعات قبل از ورود به خط تولید، توسط تامین کنندگان به صورت منظم و به موقع تحویل میگردند.
سپس، فقط تعداد لازم از مواد اولیه و قطعات به خط تولید داده میشوند و کالاهای تولید شده فقط در مقدار لازم و در زمان مناسب به مشتری تحویل داده میشوند.
این روش باعث میشود که هیچ کالایی در انبار شرکت نگهداری نشود و هزینههای نگهداری انبار و تجهیزات مربوط به آن کاهش یابد.
نتیجه گیری:
در کل، روش Just In Time در هدف بهبود عملکرد شرکت، کاهش هزینهها و بهبود رضایت مشتریان مؤثر است.
با استفاده از این روش، شرکتها قادر خواهند بود تا به دقت ترتیبات خود را برای تولید محصولات به هماهنگی نیاز مشتریان تنظیم کرده و بهبود عملکرد و سودآوری خود را افزایش دهند.
مقدار اقتصادی سفارش EOQ (Economic Order Quantity)
یک روش برای محاسبه بهینه سازی مقدار سفارش و میزان موجودی کالا در انبار است.
برای محاسبه EOQ، از رابطه زیر استفاده میشود:
EOQ = √((2SD)/H)
در این رابطه، S نرخ تقاضای سالانه، D هزینهی سفارش دادن کالا و H هزینهی نگهداری کالا بر واحد زمان میباشد.
به عنوان مثال:
فرض کنید که شرکتی در حال فروش یک محصول خاص باشد و نرخ تقاضای سالانه برای آن 1000 واحد باشد.
هزینهی سفارش دادن هر واحد کالا 10 دلار و هزینهی نگهداری هر واحد در انبار 5 دلار بر واحد در سال باشد.
در این صورت، مقدار EOQ برابر است با:
EOQ = √((2 × 1000 × 10) / 5) = √(40000) = 200
بنابراین، بهینهترین مقدار سفارش برای این شرکت 200 واحد میباشد.
اگر موجودی در انبار کمتر از این مقدار باشد، سفارش جدید صادر خواهد شد.
و اگر موجودی بیشتر از این مقدار باشد، نیاز به سفارش جدید نخواهد بود.
برای تشخیص بهینهترین سطح موجودی در انبار، می توان از رابطهی موجودی اقتصادی EOQ استفاده کرد.
با این روش، هزینههای نگهداری موجودی و هزینههای دور ریز زیادی پایین خواهد آمد و مدیریت موجودی به نحو احسن انجام خواهد شد.
تسهیم هزینههای مشترک
تسهیم هزینههای مشترک در حسابداری صنعتی به معنی تخصیص هزینههایی به بخشهای مختلف شرکت است که از یک تسهیم کننده (مثلاً دپارتمان) بهره میبرند، و بسته به میزان استفاده آن بخش از تسهیمکننده، هزینهها به عنوان هزینه مشترک تقسیم و اختصاص داده میشوند.
روشهای مختلفی برای تسهیم هزینههای مشترک وجود دارد، اما دو روش مهم به نظر میرسند:
1- روش تقسیم مستقیم:
در این روش، هزینههای مشترک به بخشهای مختلف با تقسیم آنها بر اساس یک فاکتور مشترک (مانند تعداد کارمندان، ساعات کاری، وغیره) تخصیص داده میشوند.
برای مثال، هزینههای پرداخت حق بیمه، هزینههای اجاره ساختمان و غیره ممکن است به نسبت تعداد کارمندان دپارتمانهای مختلف تقسیم شود.
2- روش تخصیص مبتنی بر فعالیت:
در این روش، هزینههای مشترک بر اساس فعالیتهای مشخصی که هر بخش از انجام آن بهره میبرد، تخصیص داده میشوند.
برای مثال، هزینههای مربوط به خرید و نگهداری یک دستگاه تولید، ممکن است بر اساس تعداد قطعات تولید شده توسط هر بخش تخصیص داده شود.
در کل، تسهیم هزینههای مشترک در حسابداری صنعتی اهمیت زیادی دارد زیرا به شرکتها کمک میکند تا هزینههای خود را به دقت به بخشهای مختلف تخصیص بدهند و برنامههای اقتصادی و مدیریتی مناسبی را برای بهبود عملکرد و سودآوری شرکت در نظر بگیرند.
روش خالص ارزش بازیافتنی
روش خالص ارزش بازیافتنی (Net Realizable Value) یکی از روشهای تسهیم هزینههای مشترک در حسابداری صنعتی است.
در این روش، هزینههای مشترک بین بخشهای مختلف شرکت بر اساس میزان کسری ارزش بازیافتنی که هر بخش برای شرکت دارد، تخصیص داده میشود.
برای مثال:
فرض کنید شرکتی دو محصول A و B تولید میکند.
هر دو محصول با استفاده از یک دستگاه تولید مشترک ساخته میشوند. ارزش بازیافتنی محصول A 2000 دلار و محصول B 1500 دلار میباشد.
هزینهی نگهداری دستگاه تولید به میزان 10000 دلار است. در این صورت، هزینهی مشترک بین محصول A و B به روش خالص ارزش بازیافتنی به صورت زیر تخصیص داده میشود:
– محصول A: 2000 / (2000 + 1500) × 10000 = 5714 دلار
– محصول B: 1500 / (2000 + 1500) × 10000 = 4286 دلار
بنابراین، هزینهی نگهداری دستگاه تولید به محصول A با ارزش بازیافتنی بالاتر، بیشترین میزان هزینه مشترک را تشکیل میدهد.
با استفاده از روش خالص ارزش بازیافتنی، شرکتها قادر خواهند بود تا به دقت تسهیم هزینههای مشترک بین بخشهای مختلف خود را تعیین کنند و برنامههای مناسبی را برای بهبود عملکرد و سودآوری شرکت در نظر بگیرند.
تسهیم هزینههای مشترک بین محصولات اصلی
تسهیم هزینههای مشترک بین محصولات اصلی، یکی از روشهای تخصیص هزینهها در حسابداری صنعتی است. هزینههای مشترک عبارتند از هزینههایی که به دلیل وجود بخشهای مشترک در شرکت، نمیتوان آنها را به صورت مستقیم به یک بخش خاص اختصاص داد.
برای تسهیم هزینههای مشترک بین محصولات اصلی، ابتدا باید هزینههای مشترک را تعیین کرد و سپس آنها را بین محصولات اصلی بر اساس نسبتی که هر محصول در مجموع فروش شرکت دارد، تخصیص داد.
برای مثال:
فرض کنید شرکتی دو محصول A و B تولید میکند و در سال جاری هزینههای مشترک شرکت 20000 دلار باشد. محصول A در مجموع فروش شرکت 50000 دلار (یعنی 50% از کل فروش) و محصول B 50000 دلار (یعنی 50% از کل فروش) را تشکیل میدهد.
در این صورت، هزینههای مشترک بین محصول A و B به صورت زیر تخصیص داده میشود:
– محصول A: 20000 x 50% = 10000 دلار
– محصول B: 20000 x 50% = 10000 دلار
بنابراین، هزینهی مشترک به گونهای بین دو محصول تقسیم شده است که محصولات با نسبت فروش یکسان، به میزان یکسانی هزینهی مشترک را پرداخت کنند.
استفاده از روش تخصیص هزینههای مشترک بین محصولات اصلی، به شرکتها کمک میکند تا به دقت هزینههای مشترک خود را محاسبه کنند و با توجه به نسبت فروش محصولات، به صورت منصفانه آنها را بین محصولات اختصاص دهند و در نتیجه عملکرد و سودآوری شرکت خود را بهبود بخشند.
نمودار نسبت حاشیه فروش یا نمودار CM%
نمودار نسبت حاشیه فروش یا نمودار CM%، نموداری است که نشان میدهد چگونه حاشیه سود (CM) محصولات یک شرکت به صورت درصدی تغییر میکند.
CM به معنی Contribution Margin است و تفاوت بین قیمت فروش و هزینههای متغیر (هزینههایی که با حجم فروش متغیر هستند) را نشان میدهد.
در واقع، CM نشان دهنده میزان اعتباری است که با فروش یک محصول به شرکت اضافه میشود.
برای رسم نمودار CM%
محصولات شرکت در محور افقی قرار میگیرند و در محور عمودی درصد CM برای هر محصول را نشان میدهند.
خط میانه در این نمودار، نشان دهندهی میزان CM% متوسط برای تمامی محصولات است.
نمودار CM% به شرکتها کمک میکند تا درک بهتری از سودآوری محصولات خود داشته باشند.
محصولاتی که در نمودار CM% به سمت بالایی هستند، یعنی سودآوری بیشتری دارند؛ در حالی که محصولاتی که در سمت پایین قرار دارند، سودآوری کمتری دارند.
علاوه بر این، این نمودار به شرکتها کمک میکند تا به دقت تصمیم بگیرند که کدام محصولات را ارتقاء دهند و کدام محصولات را اصلاح کنند تا بهبود عملکرد مالی خود را رقم بزنند.
آنالیز نقطه سر به سر غیرخطی (Nonlinear Break-Even Analysis)
آنالیز نقطه سر به سر غیرخطی (Nonlinear Break-Even Analysis)، یک ابزار مدیریتی است که در حسابداری و مدیریت استفاده می شود تا بررسی شود که چگونه تغییرات در قیمت فروش یا هزینههای متغیر محصولات، تاثیری بر نقطه سر به سر شرکت خواهد داشت.
در بسیاری از صنایع، هزینههای متغیر به شکل غیرخطی با حجم تولید یا فروش محصولات تغییر میکنند.
در این حالت، فرمول نقطه سر به سر خطی نیست و برای محاسبه آن باید از روشهای غیرخطی استفاده کرد.
برای مثال:
فرض کنید شرکتی محصولی تولید میکند که هزینههای تولید آن به شکل زیر میباشد:
Total Cost = a + bx + cx^2
در این فرمول، x تعداد محصولات تولید شده، a هزینههای ثابت (هزینههایی که در هر حالت به شکل ثابت وجود دارند)، b هزینههای متغیر به صورت خطی و c هزینههای متغیر به صورت غیرخطی میباشد.
برای محاسبه نقطه سر به سر در این حالت، باید فرمول درآمد را با فرمول هزینه برابر کرد.
برای مثال:
فرض کنید قیمت فروش هر واحد 100 دلار است. در این صورت، فرمول درآمد به صورت زیر میباشد:
Revenue = 100x
با جایگذاری این فرمول در فرمول هزینه و محاسبه نقطه سر به سر، میتوان به تعداد محصولاتی که باید فروش داده شوند تا به صفر سود یا زیان برسیم، دست پیدا کرد.
آنالیز نقطه سر به سر غیرخطی به شرکتها کمک می کند تا با توجه به تغییرات غیرخطی هزینههای متغیر، به صورت دقیقتر تعیین کنند که چند واحد از محصولات خود را باید به فروش برسانند تا به سوددهی برسند.
دوره های مرتبط
دوره حقوق و دستمزد
آموزش استانداردهای حسابداری ، دوره آموزش استانداردهای حسابداری یک پکیج کامل و ثروت آفرین شامل تمامی نیاز های آموزشی است که یک حسابدار و مدیر مالی به آن نیاز دارد.
دوره استانداردهای حسابداری
آموزش استانداردهای حسابداری ، دوره آموزش استانداردهای حسابداری یک پکیج کامل و ثروت آفرین شامل تمامی نیاز های آموزشی است که یک حسابدار و مدیر مالی به آن نیاز دارد.
دوره آموزش حسابداری پیمانکاری
آموزش حسابداری پیمانکاری دوره آموزشی کامل ترین آموزش از نحوه حسابداری پیمانکاری است که با تدریس آقای سید پوریا نظافت در سایت آموزشی مالیچی باش تهیه و ارائه گردیده است.
دوره آموزش تهیه صورتهای مالی
دوره آموزش تهیه صورتهای مالی، کامل ترین آموزش از نحوه صورتهای مالی است که پس از آخرین تغییرات در استاندارد های حسابداری تهیه و ارائه شده است.
نظرات
1,400,000 تومان
ثبت نام دوره متوقف شده است
تبلیغات
ثبت نام دوره متوقف شده است
قوانین ثبت دیدگاه